این بچه گربه های تازه متولد شده رو دیروز موقع بازگشت بعد از چشمه ی پایین توچال در حال شیرخوردن کنار مادرشون دیدم، مادرشون هیچ جوره نمیذاشت بهشون دست بزنم (حیف شد)، بچه گربه طوسی با چشم طوسی داخل عکس، خودمونی بود نمیترسید اما سفید مشکیِ خجالتی بود میرفت پشت سر مادرش از دور نگاه میکرد.
پ.ن:
فردا کسی نمیره توچال؟ اگه رفتید و تمایل داشتید به بچه گربه ها یا مادرشون غذا بدید، براشون خامه سفید پاک که نسبت به خامه های دیگه رقیق تره ببرید یا شیر پرچرب ترجیحآ با مارک کوهپناه و یه ظرف یبار مصرف لبه کوتاه. خونه گربه ها بیست متر قبل از رستوران پاکِ.
پ.ن:
گفتم نگا نکنما، اَه.
اگه دوربین عکاسی حرفه ای تا این حد گرون نشده بود و یک دوربین حرفه ای خریده بودم، از منظره بالا یک عکس باکیفیت تر میگرفتم بعد میرفتم تو یکی از این سایت های خارجی+ فروش عکس و چندصد دلار میفروختمش.
پ.ن:
دورنمای امروز تهران از کوه با کیفیت تر و رنگی تر و جالب تر از عکس بالا بود و این غروب طلایی رو مدیون آلودگی هوای تهران هستیم!
عنکبوت گرفتگی یا عُسوف (به انگلیسی: Spider eclipse) هنگامی رخ می دهد که سایه عنکبوت بر بخشی از زمین بی افتد و در نتیجه در قسمتی از کره زمین،عنکبوت قسمتی از خورشید یا تمامی آن را از دید ناظر زمینی بپوشاند. این پدیده هنگامی رخ میدهد که زمین و عنکبوت و خورشید به ترتیب در یک خط راست یا تقریباً در یک خط راست قرار بگیرند و این شرایط تنها در زمان مقارنه عنکبوت ممکن است برقرار شود. گرفتگی کلی خورشید توسط عنکبوت یکی از منظره های بسیار زیبای طبیعت است.
ابتدا ببینیم مادران غیرواقعی چه شکلی هستن! [برخی] مادر های نسل جدید دهه هفتاد و هشتادی رو دیدید چطوری هستن؟! همونا که اسامی غربی عجیب وغریب دارند و با اون تتو ها و پرسینگ ها و پروتزها به همه چی شبیه هستند غیر از یک مادر!
مادر شماره ۱:
خیابان جمهوری تو یه پاساژ دیدمش به اندازه سه تا عروس آرایش کرده بود! پسر کوچکش کنارش راه میرفت شکلاتش افتاد زمین، دوباره برداشت گذاشت دهنش مادره تا صحنه رو دید چنان مشتی به کمر بچه زد که بچه از وسط تا شد خورد زمین شروع کرد گریه کردن.
مادر شماره ۲:
از این وسواسی های روانی پر از تتو و پرسینگ، چون تازه جاروبرقی کشیده بوده و دختر ۱۷ سالش بعدش خورده کیک ریخته بوده زمین ساعت ۱۲ شب از خونه انداخته بودش بیرون اونم تو خیابون بدنام جردن که کافیه یه خانم چند دقیقه اونجا منتظر کسی باشه و با انواع و اقسام مزاحمت ها و پیشنهادها مواجه بشه!
شماره چهار پنج و.... هم هست ولی طولانی میشه اگه بنویسم.
و اما اون مادر واقعی:
از پارک ساسان رد میشدم تا از کنار ده ولنجک برم توچال از دور شنیدم مادرِ تو پارک با صدای بلند داره قربون صدقه بچش میره، میگفت چه دختری چقدر نازی قربونت برم عشقم، تو دختر فوق العاده خودمی و از این نوع جملات، نزدیک تر شدم دیدم دخترش رو بغل کرده میچلونه و کنارش که رسیدم دیدم بچش نیست یه توله سگ ماده تو بغلشه! مملکته داریم؟!
پ.ن:
سال ها پیش به سگ ها و صاحباشون تو پارک ها زیاد گیر میدادن تو اخبار داشتیم سگی رو از خانم جوان بچه به بغلی گرفته بودن. خانمِ با لحن ملتمسانه به مامور کلانتری گفته بوده بجاش بچمو نگه دارید، بذارید سگمو ببرم! تو فلان کشور اروپایی تربیت شده و بهم عادت کرده و رژیم غذایی خاص داره! تعدادی کاریکاتور هم در این رابطه تو اینترنت و مجلات و روزنامه ها پخش شد.