دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

جا گربه ای!

اینا قرار بوده گلدون بشه و نشده، حالا تبدیل شده به جا گربه ای، میرن داخلش بین زمین و آسمان میشینن و از هیچی هم نمیترسند. گلدان ها را یا با منبر اشتباه گرفته اند و یا با تخت پادشاهی!


پ.ن:

گربه های مسیر خاکی توچال، برعکس سگهایش که بیشتر مواقع داخل خاک خیس، دنبال زباله میگردند تا خود را سیر کنند. غذاهای خوبی توسط طرفداران گربه ها براشون آورده میشه!!


بچه گربه طوسی با چشم طوسی دیده بودید؟

این بچه گربه های تازه متولد شده رو دیروز موقع بازگشت بعد از چشمه ی پایین توچال در حال شیرخوردن کنار مادرشون دیدم، مادرشون هیچ جوره نمیذاشت بهشون دست بزنم (حیف شد)، بچه گربه طوسی با چشم طوسی داخل عکس، خودمونی بود نمیترسید اما سفید مشکیِ خجالتی بود میرفت پشت سر مادرش از دور نگاه میکرد.


پ.ن: 

فردا کسی نمیره توچال؟ اگه رفتید و تمایل داشتید به بچه گربه ها یا مادرشون غذا بدید، براشون خامه سفید پاک که نسبت به خامه های دیگه رقیق تره ببرید یا شیر پرچرب ترجیحآ با مارک کوهپناه و یه ظرف یبار مصرف لبه کوتاه. خونه گربه ها بیست متر قبل از رستوران پاکِ. 



صرفه جویی های عجیب (دستمال کاغذی)

اسپاگتی خورده بود دور لبش رو بصورت حرفه ای با زبونش پاک میکرد، بهش گفتم چرا اینجوری میکنی مگه گربه ای؟ از گرون شدن و نصرفیدن و حذف دستمال کاغذی رومیزی از سبد خریدش گفت. بهش گفتم شانس آوردی که تو wc از دستمال کاغذی استفاده نمیکنی!  گفت اتفاقآ wc از دستمال کاغذی لوله ای استفاده میکنم بعد عمیق رفت تو فکر. یعنی میخواد چیکار کنه؟!!


پ.ن:

بهش گفتم از روزنامه استفاده کنه گفت اینم از سبد خریدم حذف کردم اگه داری برام بیار.



دخترِ همسایه

یه گربه تو راهرو داریم همیشه پشت درِ ما میشینه، امروز برای اولین بار دیدم رفته وایساده جلو درِ همسایه روبرویی زل زده به درِ اونا، خلاصه بعد از نیم ساعت دیدم دختر فامیل همسایه که چند روزی میشه مهمون همسایه روبرویی شدن درو باز کرد شروع کرد قربون صدقه گربه رفتن، نازش میکرد باهاش صحبت میکرد و اینجا بود که متوجه شدم ماجرا از چه قراره با خودم گفتم خدا شانس بدهُ رفتم تو فکر خرید یه دست لباسِ گربه ای شکل که متاسفانه سایز من گیر نمیاد، گیر بیاد بپوشم بخاطر 85 کیلو وزنم، بیشتر شبیه پلنگ صورتی میشم تا گربه، این جوری با لباس گربه سایز بزرگ هم برم تو راهرو ممکنِ به جای اینکه بیاد قربون صدقم بره با جارو دمپایی بیفته به جونم.