از پستچی هم شانس نیاوردم. بقال محل از کارت مشتری ها دو سه هزار تومن بیشتر کارت میشکه. میوه فروش ترازوشو دستکاری کرده کم فروشی و همزمان گرون فروشی هم میکنه. خشکشویی محل بیشتر از نرخ مصوب پول میگیره و جناب آقای کلاهبردار گاهی قیمت لباس یا کیسه خواب رو میپرسه و با توجه به قیمت لباست با انواع ترفندها درصدی حساب میکنه و پول میگیره! و از دفعات بعد باید بری خشکشویی محله دیگه، نانوایی محل آرد دولتی با کیفیتش رو گرون تر میفروشه به نون فانتزی پزی روبروییش میره آرد بی کیفیت درجه چندم ارزون قیمت میخره و نون بی کیفیت میده دست مردم بدبخت. قصاب دزد محل تا گوشیت زنگ میخوره و یک لحظه از مغازه میری بیرون و تماس قطع میشه همون لحظه برمیگردی داخل، میبینی گوشتی که برداشته بود چرخ کنه رو گذاشته سرجاش و از سینی کناریش چند تکه آشغال گوشت تیره رنگ برداشته تو دستشه و میخواد چرخ کنه.. و حالا پستچی هم فقط بسته ی یکی از همسایه هام رو حضوری و با احترام تحویل میده. چرا؟ چون این همسایه هربار بهش از 10 هزارتومان تا 50 هزارتومان انعام میده! بسته پستی بقیه همسایه ها رو به هرکی داره وارد ساختمون میشه تحویل میده و میگه برای فلان واحد و فلان طبقس ببر بهش بده و بسته رو باید از یکی که حتی نمیشناسیش تحویل بگیری! و از امضا کردن هم خبری نیست و برای پستچی مزبور امضا مهم نیست و ظاهرآ خودش جای تحویل گیرنده امضا میکنه. از دیگر شاهکارهای این پستچی اینه اگه بسته پستی، پس کرایه یا از خارج ایران باشه و باید پول بگیره و میدونه اون همسایه خوش انعام نیستی اینطوری کرمشو میریزه، زنگ واحد یکی دیگه از همسایه ها رو میزنه و از اون میخواد بیاد دم در طبقه و خبر بده! و اگه مستقیم زنگ واحد رو از پایین بزنه حالت بدتری پیش میاد. میری پایین میبینی نیست و چند دقیقه بعد تر میبینی با موتور از دور داره میاد، تو فاصله یک دقیقه تا حیاط دم در، جناب پستچی رفته انتهای خیابون همین کار رو با نفر بعدی که قراره انعام کم بده و یا انعام نده انجام داده و دو نفر رو معطل کرده (احتمال اینکه میره ته خیابون روی بسته پستی تُف میندازه هم هست) و با اینکارش غیرمستقیم متذکر شده انعام خوب و زور بدید تا بسته پستی درست و سالم و با احترام به دستتون برسه!
پ.ن1:
تو فیلم کارآگاه حیوانات در ابتدای فیلم دیدید جیم کری بسته ی پستی رو چطور تحویل میده؟ از خیابون تا آسانسور و طبقه با بسته ی پستی فوتبال بازی میکنه و جعبه له و په رو میره تحویل میده! بعضی از بسته های پستی که پستچی مسطور میاد تحویل میده به همین شکل است. اگه کار خودش باشه و با موتور از رو بسته های پستی عقب جلو میکنه واقعآ پستچی مریضیه، ولی چون بیشتر بسته های پستی که پاره و له تحویل میده از مسافت های دور ارسال میشه، امکان داره کار خودش نباشه و زیر بار و حمل و نقل طولانی این اتفاق افتاده باشه.
پ.ن2:
چه بر سر مردم اومده؟ این تهران دیگه اون تهران سابق نیست. شده حکایت شهر دزدهای کتاب "شاه گوش می کند" نوشته ایتالو کالوینو
ما شکست خوردیم. باید حقیقت رو پذیرفت. نسل جوان رو ببینید. قطره دریافت کردیم تا مروارید بسازیم لجن تحویل دادیم! استثناها به کنار، بدنه در سلطه تعفنه. دهان که باز میکنن حالتون از این همه پوچی به هم میخوره. نسلی بدون آرمان و بدون هویت و هُرهُری مسلک و لاابالی و در عین حال از خودمتشکر و متوهم به دانائی و توانائی و همه چیزدانی در عین بیهمه چیزی! دشمن قویتر بازی کرد و برنده شد. ما به بی مبالاتی خودمون و زیرکی دشمن در یارگیری در «زمین شهوت» باختیم! ملالی نیست، نباید تسلیم شد باید دوباره شروع کرد. با فهمی بهتر و درکی عمیق تر از انسان و نیازها و مدیریت بهینه نیازهایش! شکستها سکوی شروعی مجدداند.
پ.ن:
حقیقت بسیار تلخیست..
آدم تا این حد بی جنبه؟ با عصای کوهنوردی بدست از روبروی سفارت کبری ژاپن وارد خیابان کامبیز میشوم، از چندقدمی خونه ی جناب رئیس جمهور رد شده و چند دقیقه بعد وارد پارک ساسان که انتهایش پس از نیم ساعت به کوهستان میرسد، میشوم. مردی که بارها همان حوالی در حال پیاده روی دیده بودم اینبار ازم سوال میپرسه: کوه میری؟ تا کجاها میری؟ و پس از چند دقیقه گفتگو رو بطور ناگهانی و نصفِ نیمه به پایان میرسونه و خداحافظی میکنه میره. آدم انقدر بی نزاکت؟
پ.ن:
یک جا اواخر مکالمه گفتم شما رو قدیم تر ها توچال زیاد میدیدم و باید کوهنورد با سابقه و حرفه ای باشید که پاسخ داد و گفت هیچ پُخی نیستم و منم گفتم: چرا، اتفاقآ هستی. شاید بخاطر همین نارحت شد و رفت. خب من اون لحظه فکر کردم پخ چیز خوبیه و آرزوشه پخ باشه. زبان ترکی بلد نیستم در یک آن مطلب رو بگیرم متوجه بشم پخ چیز بدیه و منظور دیگه ای داشته.
عکس آرشیوی قدیمی از صفحه دسکتاپم، تو این تصویر در حال چَت کردن با دوست دخترم بودم در پیام رسان یاهو مسنجر
یاهو مسنجر با همه خوبی هاش و شکلک های بسیار بسیار بامزه و کاربردیش یه چیز ترسناک داشت و اونم بیلایند دیت هاش بود!
یک لحظه فکرشو بکن بری سر بیلایند دیت ببینی دختره سنشو ده سال بیشتر گفته، ببینی یه دختربچه که سنش از نصف سنت هم کمتره عروسک به بغل نشسته رو نیمکت پارک کنار خونشون و منتظرته و طوری فرار کنی که تابحال کسی اونطور ندویده باشه و حین فرار هی حس کنی یکی پستونک به دهن با روروئک داره تعقیبت میکنه..
برسی کافی شاپ ببینی تنها تک دختر نشسته تو کافی شاپ یه دخترِ شونزده ساله ۱۲۰ کیلویی با چند بسته پفک بزرگ روی میزشه و از پشت شیشه کافی شاپ وسط خیابون یکهو زانوهات شل بشه همونجا رو زانوهات بشینی مثل اسب بزنی زیر گریه مَردم جمع بشن ازت بپرسند موتور بهت زده یا ماشین؟ هق هق کنان تو کافی شاپ رو نگاه کنی بگی هیچکدوم، هیجده چرخ! (پیشاپیش از اون بازدیدکننده وبلاگم اون خانم زیبای وبلاگ نویس که هیچوقت کامنت برام نمیذاره و نزدیک ۱۲۰ کیلو وزنشه عذرخواهی میکنم، اون موقعا نمیدونستم ۱۲۰ کیلو خوبه، نوجوون بودم دانا نبودم)
تو پارک شقایق قرار بذاری و گیر یه دختر شیطون پرست پر از تتوی بینی پیرسینگ شده ی مو آبی مش شده ی گردنبند کله اسکلت دار منحرف بی افتی و بجای اینکه اون بخاطر خلوت بودن محل قرار بترسه جیغ بکشه تو به فکر جیغ کشیدن بیفتی فرار رو بر قرار ترجیح بدی!
پ.ن۱:
چه روزا و چه شب هایی بود.. یاد بیلایند دیت های یاهومسنجری بخیر!
پ.ن۲:
شکلک های خاطره انگیز مرحوم یاهومسنجر:
دانشمندان میفرمایند: اگر نیروی جاذبه خورشید نباشد زمین در خط مستقیمی با سرعت ۳۰ کیلومتر بر ثانیه به حرکت خود در فضای بیکران ادامه خواهد داد.
پ.ن:
ایکاش زودتر نیروی جاذبه خورشید تموم بشه، بریم تو فضای بیکران دُر دُر کنیم. من کهکشان زن برزنجیر یا همون آندرومدا پیاده میشم، شما هم هرجا دوست داشتید برید.. ایشالا برید تو سیاهچاله!