دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

فروشگاه عجیب!

پشت سرش داخل فروشگاه شدم، فقط ماسک زدم، ولی اون ماسک زده بود و دو تا دستکش یک بار مصرف هم دستش کرد، به صندوق رسیدم دیدم اونجاست. دختری که پشت صندوق بود خریداش رو تو سبد فلزی مکعبی چید دو تا کیسه پلاستیکی گذاشت رو خریداش، بهش گفت بی زحمت اون سمت روی میز کنار در خروجی فروشگاه داخل کیسه بذارید. دیدم رفت کنار میز. نوک انگشتاش یعنی سر دستکش یکبار مصرف رو لیس میزد مرطوب بشه بتونه سر کیسه پلاستیکی رو باز کنه! ماجرا به این رفتار عجیبش ختم نشد، بیرون در شیشه ای فروشگاه با عجله برداشت یه چیزی رو مانند سس یکبارمصرف باز کرد، چیز داخل اون رو گذاشت دهنش  تند تند شروع کرد جویدن. منم از در خروجی رفتم بیرون. با ساشه ی خالی شده یه پد الکلی تو دست ایستاده بود، ظاهرآ یادش افتاده سر دستکش و انگشتاشو لیس زده، یه پد الکلی باز کرده انداخته بود دهنش تند تند مانند آدامس میجویید!

پ.ن:
فروشگاه عجیبیه، یبارم تو خلوتی قبل از ظهر هیچکس تو محوطه فروشگاه نبود، نمیدونم چه اتفاقی افتاده بود دختر پشت صندوق با حالت درددل رو به من صحبت میکرد، ماسک زده بودیم نه اون منو میدید نه من اونو، صداش هم درست نمیشنیدم فقط سر تکون میدادم از اون مدل سر تکون دادن هایی که مفهوم ای دادِ بیداد داره!


نظرات 2 + ارسال نظر
Baran سه‌شنبه 1 مهر 1399 ساعت 16:30

خدای من:)))
ای داد بیداد؛سوتی های شما تاریخ مصرف نداره(((::

کدوم سوتی اِ

Baran چهارشنبه 2 مهر 1399 ساعت 12:15

منظورم سوتی های پست بالا بودن.اینجا عنوانش کردم.

اینم این پستم سوتی یه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد