دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

کی مسیر ما رو تغییر داد؟!

نقطه ای از ارتفاعات نیمه بکر کوهستان شمال تهران، کنار گودال آب ایستاده بود و پشت سر هم فریاد میزد. حامد.. حامد.. تنها مانده و ترسیده بود. منو از دور دید خیالش جمع شد، کمی بعد رفیقش حامد رسید. به غروب نزدیک میشدیم، قرار شد پشت سر من بیان و با میانبر و از پاکوب از کوه بیرون برویم. مسیر رو حفظ بودم و سالها و بارها بدون اشتباه ازش صعود و فرود کرده بودم. اما اینبار بطرز ناباورانه ای مسیر رو اشتباه رفتم و مسیر فرود مقدار کمی دور شد. همین اشتباه ما رو به سه تا بچه روباه تنهای گرسنه ای که منتظر مادرشون بودند و مادرشون نیومده بود رسوند. کوله های ما پر از خوراکی بود. نان، مقدار زیادی پنیر و ساندویچ گوشت.. همه خوراکی ها قسمت و روزی بچه روباه ها شد و یکی مسیر ما رو به آن سو هدایت کرده بود..



غروب شگفت انگیز


غروب خوش رنگ دیروز، روی یکی از تیغه های خلوت کوهستان شمال تهران...



غروب امروز تهران چه رنگی بود؟



اگه دوربین عکاسی حرفه ای تا این حد گرون نشده بود و یک دوربین حرفه ای خریده بودم، از منظره بالا یک عکس باکیفیت تر میگرفتم بعد میرفتم تو یکی از این سایت های خارجی+ فروش عکس و چندصد دلار میفروختمش.


پ.ن:

دورنمای امروز تهران از کوه با کیفیت تر و رنگی تر و جالب تر از عکس بالا بود و این غروب طلایی رو مدیون آلودگی هوای تهران هستیم!




دور نمای کوهستان شرق تهران در هوای پاک

دور نمای کوهستان شرق تهران در هوای پاک

دور نمای کوهستان شرق تهران در هوای پاک غروب جمعه 27فروردین1395 از توچال