دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

کی مسیر ما رو تغییر داد؟!

نقطه ای از ارتفاعات نیمه بکر کوهستان شمال تهران، کنار گودال آب ایستاده بود و پشت سر هم فریاد میزد. حامد.. حامد.. تنها مانده و ترسیده بود. منو از دور دید خیالش جمع شد، کمی بعد رفیقش حامد رسید. به غروب نزدیک میشدیم، قرار شد پشت سر من بیان و با میانبر و از پاکوب از کوه بیرون برویم. مسیر رو حفظ بودم و سالها و بارها بدون اشتباه ازش صعود و فرود کرده بودم. اما اینبار بطرز ناباورانه ای مسیر رو اشتباه رفتم و مسیر فرود مقدار کمی دور شد. همین اشتباه ما رو به سه تا بچه روباه تنهای گرسنه ای که منتظر مادرشون بودند و مادرشون نیومده بود رسوند. کوله های ما پر از خوراکی بود. نان، مقدار زیادی پنیر و ساندویچ گوشت.. همه خوراکی ها قسمت و روزی بچه روباه ها شد و یکی مسیر ما رو به آن سو هدایت کرده بود..



نظرات 5 + ارسال نظر
Baran سه‌شنبه 17 تیر 1399 ساعت 12:44

http://8upload.iruploads/f97217943.jpg

وخدا هرچه بخواهد بر اساس حکمتش انجام می دهد....( آیه۲۷/سوره ابراهیم)

به اذن الله خیر و برکت کوله ها تون همیشه بسیار باشه

لینک عکس لود نشد
عجیب اینکه اون روز، اونم موقع بازگشت کوله پشتیم پر از خوراکی بود

Baran سه‌شنبه 17 تیر 1399 ساعت 14:13

http://upload.ir/files/nvge_124b6ecc55f86fcda25364f948383e9.jpg

امیدوارم عکسِ لود بشه.

حالا درسته صدای روباه درمیارین/دیگران رو زهرترک میکنید.ولی خب. شکر خدا دراین گونه رفتارهای خدا پسندانه سابقه دارین.خداوند هم زمینه رو براتون فراهم میکنه،اشتیاق تونو میبینه،مسیری رو که سالها ازبر بودین رو ،برای لحظه ای از خاطر تون می بره و
همین اشتباه..شمارو به بچه روباهامیرسونه ،بله اشتباه یکی ازعالی ترین نشانه های آدمی ست.صد البته که شما که آدم نیستین،یک انسان ذی شعورید.تمام.
فقط یه سوال؟توی مسیر بهشون گفته بودین؟این مسیر رو حفظین؟سالها و بارها اومدین و گذشتین؟
ببخشیدا.ماخیلی حرف میزنیم

اینم لود نشد و فقط نوشته ی Not Found تو صفحه اومد. سرکاریه؟! تنها آپلود سنتر معتبر همین پیکوفایلِ...

صدای روباه؟! گرگ بود

من ذی شعورم؟ خودت ذی شعوری!:خند:

نه. چیزی نگفتم. از همون لحظه که دیدنم متوجه شدن. آخه شبیه کوه نشینام یکمی.

Baran سه‌شنبه 17 تیر 1399 ساعت 15:02

نه بخدا.سرکاری چیه.من خودم چک کردم.تصویر رو دیدم آدرس رو نوشتم.الانم سمت برگه های وبلاگ ،تصویرش رو گذاشتم.اسم پست هم /مامان روباهه/
ممنون از پاسخ تون.سمت ولایت ما جنگل نشین ها رو بیرون کردن،تا چشم کار میکنه عمارت ساختن.جنگل هم مثل باغچه شده.

اونجا بالاخره لود شد. ممنون.
منظورت از جنگل نشین همین ویلاسازها و زمین خوارها هستند؟ یکیشون رو میشناسم ساکن تهرانه بسیار متشخص و تحصیلکرده و پولداره. با چند ده میلیون تومن رشوه ناقابل به یه مسئول وطن فروش محلی تو شمال یه منطقه جنگلی رو دادن زیر دستش ویلاسازی کنه. رودخونه هم از کنار ویلاهاش رد میشه.طوری اون منطقه رو نابود کرده که زلزله و سیل و رانش زمین نکرده.
از شماست که برماست!

Baran سه‌شنبه 17 تیر 1399 ساعت 16:02

منظورم جنگل نشین های دامدار بود.منظورم اونایی بود که میدونستن کدام شاخه بریده بشه.چه وقت باید گاوها و..سمت قرق بره.منظورم حافظان بومی جنگل بود.اینایی که شما فرمودین پایین دست بودن،با توطعه اونا رو بیرون کردن و
همینی که شما فرمودین،طوری منطقه رو نابود کردن که...
منظور شما از رودخونه سپید رود بود؟
بله.از ماست که بر شماست

بیچاره اون دامدارها و جنگل نشینان بومی، خدا میدونه الان کجان. حیف باشه اون همه منابع طبیعی مفید برای اکوسیستم و درنتیجه مفید برای میلیون ها جانور و انسان از بین بره و بجاش ویلایی ساخته بشه که صاحب خاک بر سرش میخواد سالی سه چهاربار بیاد داخلش مشروب بخوره یا تریاک بکشه یا قماربازی کنند. مسئولین خائن به حفظ طبیعت رو باید به گاو بست و گاو رو رم داد.
اسم رودخونه رو یادم نیست.

monparnass یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 19:54

آقا عکس این بچه روباه ها چی شد؟ عکس نگرفتی ازشون؟
عکسهای این باران هم که وا نمیشه .

اون دو نفر همراهم فقط از بچه روباه ها عکس انداختن، ترسیدم عکس بگیرم بترسند و دور بشن گرسنه بمونند.
عکسای بانو باران خیلی سنگینه، در حد یه کلیپ سنگینه:خند:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد