دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

بالاخره یه مادر واقعی دهه هفتادی دیدم!


ابتدا ببینیم مادران غیرواقعی چه شکلی هستن! [برخی] مادر های نسل جدید دهه هفتاد و هشتادی رو دیدید چطوری هستن؟! همونا که اسامی غربی عجیب وغریب دارند و با اون تتو ها و پرسینگ ها و پروتزها به همه چی شبیه هستند غیر از یک مادر!


مادر شماره ۱:

خیابان جمهوری تو یه پاساژ دیدمش به اندازه سه تا عروس آرایش کرده بود! پسر کوچکش کنارش راه میرفت شکلاتش افتاد زمین، دوباره برداشت گذاشت دهنش مادره تا صحنه رو دید چنان مشتی به کمر بچه زد که بچه از وسط تا شد خورد زمین شروع کرد گریه کردن.


مادر شماره ۲:

از این وسواسی های روانی پر از تتو و پرسینگ، چون تازه جاروبرقی کشیده بوده و دختر ۱۷ سالش بعدش خورده کیک ریخته بوده زمین ساعت ۱۲ شب از خونه انداخته بودش بیرون اونم تو خیابون بدنام جردن که کافیه یه خانم چند دقیقه اونجا منتظر کسی باشه و با انواع و اقسام مزاحمت ها و پیشنهادها مواجه بشه!


شماره چهار پنج و.... هم هست ولی طولانی میشه اگه بنویسم.


و اما اون مادر واقعی:

از پارک ساسان رد میشدم تا از کنار ده ولنجک برم توچال از دور شنیدم مادرِ تو پارک با صدای بلند داره قربون صدقه بچش میره، میگفت چه دختری چقدر نازی قربونت برم عشقم، تو دختر فوق العاده خودمی و از این نوع جملات، نزدیک تر شدم دیدم  دخترش رو بغل کرده میچلونه و کنارش که رسیدم دیدم بچش نیست یه توله سگ ماده تو بغلشه! مملکته داریم؟!


پ.ن:

سال ها پیش به سگ ها و صاحباشون تو پارک ها زیاد گیر میدادن تو اخبار داشتیم سگی رو از خانم جوان بچه به بغلی گرفته بودن. خانمِ با لحن ملتمسانه به مامور کلانتری گفته بوده بجاش بچمو نگه دارید، بذارید سگمو ببرم! تو فلان کشور اروپایی تربیت شده و بهم عادت کرده و رژیم غذایی خاص داره! تعدادی کاریکاتور هم در این رابطه تو اینترنت و مجلات و روزنامه ها پخش شد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد