دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

ایکاش نیروی جاذبه خورشید تموم بشه!


دانشمندان میفرمایند: اگر نیروی جاذبه خورشید نباشد زمین در خط مستقیمی با سرعت ۳۰ کیلومتر بر ثانیه به حرکت خود در فضای بیکران ادامه خواهد داد.


پ.ن:

ایکاش زودتر نیروی جاذبه خورشید تموم بشه، بریم تو  فضای بیکران دُر دُر کنیم. من کهکشان زن برزنجیر یا همون  آندرومدا پیاده میشم، شما هم هرجا دوست داشتید برید.. ایشالا برید تو سیاهچاله! 




نظرات 3 + ارسال نظر
Baran شنبه 5 مهر 1399 ساعت 13:23

خدای من:))
با توجه به آیکنی که لحاظ کردین=نفرین تون نمادینِ و
نمی گیره.

اگه هم بگیره شاید جای خوبی باشه. از کجا معلوم توی سیاهچاله اونورش بهشت نباشه؟ و از کجا معلوم زن بر زنجیر، زنجیر پاره نکنه با ماهیتابه جارو خاک انداز بیاد سراغم؟!

Baran شنبه 5 مهر 1399 ساعت 15:21

مامان ام همیشه میگه،از شاید بپرهیز
و ازآنجایی که/از اینجا هیچ چیزی معلوم نیست، ما راضی ایم به رضای خدا.لاکن هرکجا پیاده ام کرد،به همان جا قانع و راضی ام.:راضی

واز آنجایی که شما خودتون تصمیم گرفتین،پیاده شین(پیاده تون نکردن)پای تصمیم تون می ایستین.واصن از کجا معلوم زن بر زنجیر،زنجیرش رو از خوشحالی پاره پوره کرده؟واز حوال ولا و شور شعف/از بمحض دیدن تون.(فیگور تون مشخصه خودتون پیاده شدین)و دونستن همین موضوع،که به خواست خودتون پیاده شدین،از سر شوق زنجیر گسسته و
نمیدونه آب جارو کنه؟املت باب میل تو بپزه؟واسه همین همه رو زده به بغل،دِ بدو به سمت تون،که چه کنه؟!
شاعر میگه،
گوش آندرو مدا
پُر می شود از زنگ و زنجیرو
زنجره
از موج و اوج و
حضیض.
وقتی نی ما آوازش دهد

لاکن،ازکجا معلوم؟بمحض صدا کردنش قفل شه/ ماهیتابه جارو خاک انداز ول کنه و
باید سراغ تون؟(آیکن همان آیکنی که خودتون لحاظ کردین)

نمیدونم، شاید واقعآ باید از شاید پرهیز کرد.
اینم فکر خوبیه ها، حکیمانس
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست

ایشالا همینطور که میگی بشه و باشه. خیلی خوب بود! ولا با این شانسی که امروزه نصیب آدما میشه یهو برخورد میکنم با پیرمرد قزوینی برزنجیر زنجیرش هم شل بستن عوضیا

Baran شنبه 5 مهر 1399 ساعت 20:25

در هر صورت همیشه امید تون به خدا باشه.
وخدا رو چه دیدین؟یه دفعه دیدین اون دلبر ناتوردشتیِ در گریم و کاراکتر پیرمرد قزوینی

ممنون بابت واژه،
"عوضیا"
خیلی باحال بود

راه صحیح و درستش که همینه. بله.

ممکنِ. مانند اون قورباغه ای که تبدیل به شاهزاده شد

حالا باحال ترین چیزی که تو این مدت دیدم. داخل وبلاگت بود. اون عکس دختر بچه ای که سرشو گذاشته بودروی گوسفنده و خوابیده بود. اِندِ عکس بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد