دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

اتاقِ بی روح

اتاق بدون کتاب، مانند جسم بی‌ روح است. سیسرون



مطالعه دوم!

هر کتابی که به‌ خواندنش می‌  ارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی این‌که در مطالعه دوم، قسمت‌های مختلف کتاب بهتر درک می‌شود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده می‌شود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر این‌ که در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازه‌ای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار می‌ گیریم.

فواید خوردن کتاب!

ما در کتاب ها با خردمندان سخن می‌گوییم و در زندگی روزانه با بی‌ خردان... بعضی از کتاب ها را فقط باید چشید، برخی دیگر را باید یک مرتبه بلعید و فقط بعضی کتب نادر هست که باید خوب جوید و هضم کرد.

آیا دختر ها ویروس هستند؟

 برای مطالعه کتابخونه بهتره ولی چون کوه زیاد میرم و بالطبع عاشق طبیعت هستم پارک های بزرگ و پر درخت رو برای مطالعه انتخاب میکنم، پنجشنبه ای که گذشت کتابمُ برداشتم رفتم یه پارکِ بزرگ یه میز با دو صندلی  انتخاب کردم نشستم شروع کردم به خوندن، بیست دقیقه نشده بود یه دختر خانومی اومد صاف نشست روبروی من 3 متر اونورتر طوری که پشتش به من بود چون بم نزدیک بود حرکاتش حواسمو پرت میکرد کلشو میبرد بالا بهم نگاه میکرد با هر نگاهی که میکرد 20 صفحه از کتابی که خونده بودم از ذهنم پاک میشد! چشماشم آبی بود و خیلی خوشگل هم این یه ویروس. ویروس های بعدی مربوط به شنبه همین هفته میشه یه میز با 3تا صندلی راحت انتخاب کردم، وسایلمو گذاشتم رو یه صندلی خودم نشستم رو یه صندلی دیگه، چند ثانیه بعدش سه تا دختر دانشجوی ملعون اومدن نشستن میز کناریم اولین کاری که کردن آهنگ گذاشتن بود صدای موزیک نتونست حواسمو پرت کنه یه آهنگ غمگینُ عاشقانه عارفانه بود وسطای موزیک یهو بوی دود سیگار اومد نگاه کردم دیدم نفری یه نخ سیگار دستشونه، احتمالآ به یادِ بدهکاریاشون یا دوست پسرای سابقشون افتاده بودن! با خودم گفتم چند دقیقه بیشتر نیست سیگارشون تموم میشه، خوندن کتاب رو ادامه دادم سیگار کشیدناشون که تموم شد یهو یه صدای گوش خراش اومد یکیشون یه بطری آب معدنی که فقط یخ داخلش بود رو برداشته بود محکم میکوبید به گوشه میز یخِ داخلش بشکنه زودتر آب بشه انقدر از این کارشون شاکی شدم که نیم خیز شدم کتابم رو بر دارم برم محکم بخوابونم تو سرش کتابم رو برداشتم دیدم زیادی سنگینه پشیمون شدم اگه میزدم گردنش میشکست سرتونو درد نیارم پا شدم باروبندیلمو جمع کردم رفتم..


پ.ن:

بلانسبت!


نمایشگاه کتاب شلوغ بهتره یا خلوت باشه؟!



فقط پنجشنبه و جمعه دومین و سومین روز نمایشگاه کتاب خیلی شلوغ بود، امروز نمایشگاه کتاب طوری خلوت بود که تونستم چهار کتابی رو که میخواستم در مدت زمان نیم ساعت پیدا و خریداری کنم. شلوغ بودن یا خلوت نبودن مسئله این نیست! مسئله اینه که وضعیت اقتصادی بهتر بشه تا دیگه شاهد کُزت های بی ژان والژان پشت ویترین غرفه های نمایشگاه کتاب نباشیم