دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

کتاب در گردش!


فرانسوی ها یک عادت خوب دارند به نام بوک کراسینگ (کتاب در گردش). وقتی کتابی که دارن می‌خونن تموم میشه، هر جایی باشند رهایش می‌ کنند تا یکی دیگه برداره بخوندش.


کتاب در گردش در فرانسه


کتاب در گردش (به انگلیسی: BookCrossing) در ویکی پدیا:


در واقع به معنای رها کردن کتاب در مکانهای عمومی است تا بوسیله اشخاص دیگر برداشته شود و بعد از خوانده شدن بار دیگر در مکانی عمومی رها شود تا دیگر افراد نیز از آن کتاب بهره مند شوند. این واژه برگرفته شده از نام یک باشگاه کتاب خوانی مجازی به نام bookcrossing.com می‌باشد که جهت تشویق مردم به کتابخوانی و با شعار تمام دنیا را یک کتابخانه کنید تأسیس شده است.


تاریخچه:


ایده کتاب در گردش اولین بار توسط ران هورنبیکر در مارس ۲۰۰۱ مطرح شد. حدود ۴ هفته بعد در ۱۷ ام آوریل او سایت را راه‌اندازی کرد، سایتی که در سراسر دنیا رشد و گسترش یافت. در آوریل ۲۰۰۳ سایت بیش از ۱۱۳٫۰۰۰ عضو داشت و در سال ۲۰۰۴ واژه "bookcrossing" وارد فرهنگ لغت آکسفورد شد.در مارس ۲۰۱۲ تعداد اعضای این وب سایت از یک میلیون گذشت و تعداد کتابهای ثبت شده در آن به رقم ۸٫۵۰۰٫۰۰۰ رسید.


پ.ن:
اگه تو ایران این روش باب بشه بیچاره کسی که کتابِ در گردش نویسنده وبلاگ کاما نصیبش بشه.. دیگه بعد از خوندن کتاب اون آدم سابق نمیشه!



دختر ها کتابخوان تر از پسر ها نیستند!

یک پست گذاشته بودم با عنوان دختران کتابخوان تر از پسرها هستند، یک نظر سنجی که یک ماه بعد از نمایشگاه کتاب تهران برگزار شده بود..

پس از دیدن کتاب هایی که تعداد قابل توجهی از دخترها  میخرند و میخوانند به این نتیجه رسیدم در کمیت کتاب خوان تر از پسرها هستند ولی در کیفیت خیر.. حیف درختی که بخاطر این کتاب های بد محتوا قطع میشه و حیف اون پهنای باندی که باهاش این ایبوک های بی ارزش دانلود بشه.. کتاب هایی که هیچ سودی برای خواننده اش ندارد به جز جفتک پرانی اسب شاهزاده زیبا به افکار رم کرده پرنسس کتاب بدست!

پ.ن:

به نظر شما کسی که مثلآ کتاب شاهزاده ای با اسب سم طلا و انواع کتاب های تخیلی بی فایده میخونه رو باید جزو کتابخوان ترین ها به حساب آورد؟!


هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق


ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ ایم
ای بی‌ خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


برخ اسود

می گویند در زمان حضرت موسی بر بنی اسرائیل هفت سال قحطی آمد. حضرت موسی (ع) با هفتاد هزار نفر از مردم بنی اسرائیل به بیابان رفتند و دعای نزول باران خواندند. خداوند متعال ندا فرستاد که ای موسی چگونه دعای مردمی را که ظلمت گناهان آنها را فرا گرفته و باطنهای ایشان خبیث شده اجابت کنم. موسی مراجعه کن به یکی از بنده های من به نام برخ اسود به او بگو دعا کند تا من اجابت کنم.

موسی سراغ برخ را گرفت مردم نشانی مردی پشمینه پوش و سیاه چهره را به موسی دادند و موسی (ع) او را پیدا کرد و از او خواست تا دعا کند. برخ  این گونه دست به دعا و مناجات با خدا برداشت:

ای خدا مقتضای کردار  تو نیست و مقتضای حلم و حکمت تو نه.

نمی دانم چه شده آیا ابر ها از فرمان تو سر باز زده اند  یا بادها از اطاعت تو بیرون رفته اند یا باران های تو تمام شده؟

یا غضب تو گنهکاران را فرو گرفته. آیا تو آمرزنده نیستی؟

پیش از خلق خطاکاران رحمت خو را خلق کردی و به عفو امر فرمودی.

آیا شتاب در عذاب می کنی و می ترسی بعد ها قدرت عذاب نداشته باشی؟

هنوز دعای او تمام نشده بود که باران همه جا را فرا گرفت. برخ رو به موسی (ع) کرد و گفت دیدی چگونه با خدا مباحثه کردم. موسی (ع) بر  نوع کلام دور از ادب مناجات بنده با خدا عصبانی شد و قصد او را کرد. ندا آمد ای موسی برخ را رها کن او روزی چندین بار ما را می خنداند... :)


منبع: کتاب معراج السعاده

کتاب آغوش درمانی در نمایشگاه کتاب امسال


یکی از کتاب هایی که نمایشگاه کتاب امسال دیدمش و نخریدمش (آخه چی توشه که خودم بلد نیستم!)  کتاب آغوش درمانی بود. اول که دیدمش فکر کردم نویسنده وبلاگ کاما این کتاب رو نوشته، آخه یادمه تو وبلاگِ مثبت ۱۸ ش از معجزات بغل کردنُ این چیزا  زیاد می نوشت و کلآ علاقه مند بود به بغل درمانی و این مسائل، بعد دیدم نه نویسندش یکی دیگس، با عقل هم جور در میومد کتاب آغوش درمانی رو سارا ننوشته باشه،  اگه سارا همچنین کتابی مینوشت سی چهل جلدِ چند هزار صفحه ای میشد، اسم کتابم میذاشت:  چلوندن درمانی!