دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

دست خورده ترین کتاب نمایشگاه کتاب امسال


دیروز به بیشتر غرفه های نمایشگاه کتاب سر زدم، کتاب هووی دوست داشتنی نسبت به بقیه کتابها بیشتر دست خورده شده بود، تو عکسی که از این کتاب گرفتم و بالای همین پست گذاشتم میشه قسمت هایی از این دست خوردگی رو دید، مطمئنم بیشتر حس فضولی خانم ها گل کرده و تورقی به این کتاب زده اند. خانمن دیگر، گاهی هم هوس هوو میکنند


پ.ن:

راستش خودمم بعد از دیدن این کتاب هوس کردم دو تا زن بگیرم، چقدر خوبه دو تا زن بگیری با هم دیگه دوست باشند سرشون گرم بشه بروند خرید، گردش، مسافرت و منم تو خونه با زن سومم راحت باشم، چی میشه مگه؟ نهایتش اینه وقتی از مسافرت برگشتند میزنن جرواجرم میکنن. تازه زن سومم دست به سوزن نخش خوبه میدوزتم




بچه ی کتابخور


کتابخور به این جوجه میگن یه کتاب دستشه به اسم طبیعت ترسناک، خیلی وقته رفته تو بغل باباش داره میخونش یه لحظه هم چشم از کتاب بر نداشته. 


پ.ن:

الان با اتوبوس داریم از نمایشگاه کتاب برمیگردیم نصف جمعیت داخل اتوبوس کتاب خریدن تعدادی استراحت میکنن تعدادی هم در حال مطالعه هستند خانما از همه ساکت ترن، یحتمل دارن کتابایی که در مورد رژلب و لاک خریدن رو میخونن، ای کاش همیشه انقدر ساکت بودن!



اولین واعظ، پروردگار عالم و اولین مستمع حضرت آدم

اولین واعظ، پروردگار عالم بوده و اولین مستمع هم آدم بوده است. اما موعظه­ خدا چه بوده است؟ وقتی‌ که حضرت آدم (ع)، زندگی را در کره زمین شروع کرد، ظاهراً خداوند، چهار موعظه به آدم کرد. یکی این بود که هر چه خوبی را برای خود می‌خواهی برای دیگران هم بخواه و دریغ نکن. دوست داری سیر باشی، گرسنه را سیر کن، پوشیده باشی، برهنه را بپوشان، از بیماری دربیایی، به بیماری که دارو ندارد کمک کن. همچنین خداوند به حضرت آدم فرمودند: هر چه خوب برای خودت می­خواهی، برای همه بخواه و هر چه بد برای خودت نمی­خواهی، برای هیچ کس نخواه، یعنی یک نیت پاک و صاف و نیت الهی داشته باش.


آیا افکار از جنس انرژی اند؟

مردی شبی را در خانه ای روستایی می گذراند، پنجره های اتاق باز نمی شد. نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی توانست آن را باز کند. با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید . صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است...! "او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود...!!!" افکار از جنس انرژی اند و انرژی، کار انجام می دهد...

کتاب و کتاب خوانی از منظر بزرگان

  • مسعودی
ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، صاحب کتاب معروف مروج الذهب درباره کتاب، چنین می گوید: «چه همدم و یار خوبی است کتاب! اگر خواهی، لطایف آن سرگرمت کند و بخنداندت و گرخواهی، مواعظ آن، تو را اندرز دهد. کتاب، مونسی است که از نشاط تو نشاط گیرد و با خفتن تو بخوابد و جز آن چه تو خواهی نگوید. همسایه ای نکوکارتر، معاشری منصف تر، رفیقی مطیع تر، معلمی پرمایه تر، یاری لایق تر و امین تر و سودمندتر و نکوخصال تر و سرگرم کننده تر از آن نیابی. اگر بدونظر کنی، تو را بهره دهد، فهمت را قوی کند و علمت را بیفزاید».

  • ابن ادریس
ابن ادریس حلی که از فقیهان نامور اسلامی است، درباره کتاب چنین می گوید: «چه بسا انسان فرزانه ای که در می گذرد، ولی کتاب هایش می ماند. خردمند، فانی می شود؛ اما اثرش ماندگار می گردد. اگر پیشینیان در کتاب هایشان حکمت های شگفت را جاودانه و شیوه زیست خود را برایمان ثبت و بدین ترتیب نادیدنی را برایمان دیدنی نمی کردند و درهای بسته را نمی گشودند و فزونی دانش خود را بر کمی معلومات ما نمی افزودند، اکنون چه عاقبتی نصیب ما می شد؟»

  • جاحظ
جاحظ، یکی از ادیبان مشهور و دانشمند معروف جهان اسلام است. وی درباره کتاب، سخن جالبی دارد. ایشان در این باره می گوید: «کتاب، درختی است که همیشه پربار و پرمیوه و ثمر است. کتاب، هم نشینی است که تو را خسته و ملول نمی سازد. دوستی است که تو را فریب نمی دهد. رفیقی است که به تو آزار نمی رساند. اگر مطالعه کتاب هیچ فایده ای نداشته باشد، جز همین که تو را از ایستادن بیهوده در منزل و نگاه کردن به عابران باز دارد، کفایت می کند».

  • اسمیت
اولیور کولد اسمیت، یکی از نویسندگان سرشناس غربی، درباره کتاب می نویسد: «وقتی که دفعه اول، یک کتاب خوب می خوانم، مانند آن است که با یک دوست جدید آشنا شده ام. وقتی که همان کتاب را دو مرتبه می خوانم، مانند آن است که با دوست قدیمی، مجددا ملاقات کرده ام».

  • ساموئیل اسمایلز
اسمایلز، در مورد فایده های کتاب می گوید: «کتاب، برای طبقات مختلف مردم مفید است. چه بسیار کسانی که قوای افسرده و خاموش آنان، پس از خواندن تاریخ حیات بعضی رجال بزرگ، شعله ور شده است و در خود، استعداد کافی احساس نموده، از تنگنای بطالت به شاهراه کار و سعادت افتاده و رشته زندگی را به کلی تغییر داده اند. گاه، کتاب انسان را سراپا شعله و همت و غیرت و نشاط می کند».