دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

هوای عجیب توچال


عکس شماره 1 - آبشار


عکس شماره 2 - دور نمای تهران از شمال دره غربی


عکس شماره 3 - دور نمای زیبایی از برج میلاد


عکس شماره 4 -  باد و بوران


عکس شماره 5 - دورنمای شرق تهران از توچال


عکس شماره 6 - دور نمایی از هوای پاک دیروز تهران

دیروز و پریروز که میشه یکشنبه و دوشنبه چهارم و پنجم بهمن ماه توچال بودم، عکس های روز یکشنبه چیزی واسه گفتن نداشت بنابراین فقط عکس های دوشنبه رو بالای مطلب قرار دادم. آب و هوای دیروزِ توچال بسیار متغیر بود، آبشار ها پر آب تر و هوا لحظه ای آفتابی و بعد ابری و گاهی سرعت باد به 40 کیلومتر در ساعت میرسید و باز آفتابی و زیر صفر درجه و ثانیه ای بعد دوباره  ابری میشد برف میومد و بخاطر سرعت بالای باد تبدیل به کوران میشد. هوای عجیب توچال

شجاعت از نوع هالیوودی!

رد پای گرگ در برف

بنظرتون این عکس ردپای سگِ یا گرگ؟ طول ردپا حدود 7 سانت بود اگه دو سه سانت بیشتر بود یقین پیدا میکردم ردپای گرگِ، ردشو گرفتم دیدم مسیرش با مسیر من یکیه، وارد دره توچال شدم، نیم ساعت گذشت هنوز آتیش روشن نکرده بودم و ماجرای این ردپا رو یادم رفته بود که صدای زوزه اومد از جام پاشدم چند قدم رفتم داخل دره کنار دیواره ای که ازش قندیل آویزون بود وایسادم. داشتم به این فکر میکردم اگه گرگِ بهم حمله کرد کاپشنمو دور دستم بپیچم بذارم کاپشنمو گاز بگیره بعد آروم و بی سروصدا اون یکی دستمو دور گردنش محکم حلقه کنم خفش کنم آروم بذارمش رو زمین که یهو یه قندیل از دیواره ی پشت سرم کنده شد افتاد جلو پام کُرکُ پَرم ریخت.. هیچی دیگه سریع برگشتم بالا آتیش روشن کردم.

پ.ن:
اولین بار بود یه قندیل بهم حمله میکنه! 

اگر زندگیـت ابریـست! (قسمت سوم)


عکس شماره 1 -رود دره ولنجک


عکس شماره 2 - رود دره ولنجک


عکس شماره 3 - بارش برف در یک روز کاملآ آفتابی!


عکس شماره 4 - گیاهچه پنبه!


عکس شماره 5 - کاج های زیبای کنار رودخونه


عکس شماره 6 - دور نمای برج میلاد در طلوع خورشید


عکس شماره 7 - آبشار یخی توچال


عکس شماره 8 - آبشار از بالا به پائین


عکس شماره 9 - سیب زمینی ذغالی


عکس شماره 10 - دور نمای برج میلاد در غروب خورشید

عکس های بالا همگی از طلوع تا غروب 5شنبه 1394/10/10 گرفته شده. در موقعیتم تو عکس های شماره 1 و 2 دوست داشتم هوا ابری بود برف میومد، ولی هوا کاملآ آفتابی بود، به ذهنم رسید اگه در هوای آفتابی و بدون ابر برف میومد چه منظره زیبایی رو میشد به تماشا نشست. کمی فکر کردم بعد یهو جفت پا رفتم رو درخت قطورِ کنارم و منظره زیبای عکس شماره 3 خلق شد. به آرزوم رسیدم!

پ.ن:
"هنگامی که اراده می کنید به آرزو و یا هدفی برسید، هرگز اجازه ندهید هیچ کس یا هیچ چیزی شما را باز دارد."  اریک تیلر


اگر زندگیـت ابریـست! (قسمت دوم)


عکس شماره 1 - قندیل های زیبا کنار آبشار


عکس شماره 2 - مه غلیظ


عکس شماره 3 - نمای زیبا از گلسنگ ها و قندیل ها


عکس شماره 4 - قهوه تلخ و نان خرمایی


عکس شماره 5 - برف و آتش


عکس شماره 6 - چشمه


عکس شماره 7 - سان شاینِ کوهی


عکس شماره 8 - قهوه و قهوه ساز


عکس شماره 9 - ردپای عجیب روی برف


عکس شماره 10 - دورنمای دره توچال


عکس شماره 11 - نمای زیبایی از طلوع خورشید


عکس شماره 12 - نمای زیبایی از غروب خورشید


عکس شماره 13 - دور نمای درکه پشت سرم توچال بود


عکس شماره 14 - مسیر زیبای برفی

در قسمت اول درستی این جمله رو "در اوجی معین دیگر ابری نیست اگر زندگیـت ابریـست، به این دلیل است که روحت آنقدر که باید، بالا نرفته است!" با عکس هایی که گذاشتم ثابت کردم. جمعه پاییزی هفته قبل (عکس های شماره 1 تا 6) و جمعه ی زمستونی که گذشت پریروز (عکسهای شماره 7 تا 14) باز هم هوا برفی، مه آلود، ابری و گاهی هم نیمه ابری و برای دقایق کوتاهی آفتابی بود. این دو بار بجای اینکه از ابر ها عبور کنم و به خورشیدو هوای آفتابی برسم به دلیل سنگینی زیاد کوله پشتیم در هوای مه آلود و ابری در ارتفاعات پائین موندم. تعدادی رو میدیدم که در حال صعود به قله و گذر از ابر ها هستند و خودم رو میدیدم که پائین تر از همشون ایستاده ام و مه غلیظ اجازه نمیده قله و خورشید رو نگاه کنم چه برسه که بخوام بهشون برسم!
چه کاری باید انجام میدادم؟
مینشستم کناری و زانوی غم بغل میکردم؟
خاک بر میداشتم رو سرم میریختم؟!
بجای این رفتار بی خردانه با محاسبه قدرت و توانایی که داشتم به مسیرم تو همون ارتفاع پست، زیر ابر ها و داخل مه ادامه داده وارد دره غربی توچال شدم، توضیحات و شرح مناظر فوق زیبا و شگفت انگیزی که دیدم و لذتی که بردم رو می سپرم به عکس هایی که در بالای این مطلب قرار دادم.

پ.ن:
با مطلب و عکس های قسمت دوم نادرستی قسمت اول را اثبات کردم! 

قسمت سوّم بزودی...