دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

ادامه ی زمونه ی بدی شده

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خیلی زمونه ی بدی شده

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اولین نفری که امسال از پلنگ چال رفت ایستگاه 5 توچال








بنظرتون اولین نفری که امسال از پلنگ چال رفت ایستگاه 5 توچال کی بود؟!
سفره هفت سینی که میبینید [عکس1] سفره ی هفت سین پناهگاه پلنگ چاله. آخرین روز سال 93 یعنی جمعه صبح با کوهنورد قوی هیکلی که تازه با هم آشنا شده بودیم به سمت پلنگ چال حرکت کردیم، با وجود کوله پشتی سنگین 2ساعته به پلنگ چال رسیدیم تا عصر نشستیم رو نیمکت های داخل پناهگاه پشت میز، کلی حرف زدیم نیمکتمون پشت پنجره بود، هوا ابری برفی بود برف میومد طوری که حیاط پناهگاه پر از برف شد، از پشت پنجره ی بخار گرفته بارش برف تماشایی تر شده بود، بعد از  صرف چای و نسکافه نزدیکای عصر رفتیم داخل حیاط برروی برفا، ابر هایی که از جلو چشممون با فاصله ی کم رد میشد منظره زیبایی را رقم زده بود. همزمان با تاریک شدن هوا 2تا تخت گرفتیم خوابیدیم نیم ساعت قبل از سال تحویل بیدار شدم رفتم سراغ همنوردم بیدارش کنم آماده بشه برای صعود هرچی صداش کردم انگار نه انگار هرچی گفتم گلابی بیدار شو دیر میشه فایده نداشت. باروبندیلمو جمع کردم رفتم طبقه پایین، کیوان مسئول پناهگاه با چند نفر از دوستانش تازه به پناهگاه رسیده بودن، برنامه ریخته بودن برای لحظه ی سال تحویل،اصل برنامم صعود به قله توچال بود و باید زودتر حرکت میکردم بی خیال برنامشون شدم، بحرا... کارگر پناهگاه درب اصلی رو برام باز کرد، تو هوای سرد پلنگ چال رفتم داخل مسیر برا صعود، تو مسیر هیچکس نبود. مناظر فوق العاده بودن انعکاس نور های چراغ خیابان های تهران رو همزمان با انعکاس نور ستاره ها میشد روی برف دید [عکس2] اولین ساعت سال 94 و خلوت بودن مسیر حس خوبی به آدم میداد این حس خوب تو کل مسیر باهام بود تا اینکه به جایی رسیدم که حدود یک متر برف نشسته بود. تو مسیر برفی هیچ پاکوبی نبود برای همین مسیری رو که باید تو یک ساعت طی میکردم دوساعته طی شد، به پشت یال رسیدم، بدترین جای مسیر ایستگاه 5 روبروم بود[عکس4]، نزدیک به 2متر برف پشت یال جمع شده بود اولین قدم رو که برداشتم تا گردن رفتم تو برف، خودمو بیرون کشیدم دراز کش شدم رو برف به حالت افقی سر میخوردم و شیب تند پر برف رو به این طریق پیمودم، رسیدم ایستگاه 5 هیچکس داخل محوطه نبود[عکس5] داخل راهروی تله کابین شدم روی صندلی های پلاستیکیش خوابیدم. نیم ساعت بعد بیدار شدم. بعد از صبحونه اومدم بیرون برای صعود به قله که دیدم هوا حسابی بهم ریخته تو ارتفاعات حسابی ابرو بادو مه بود طوری که نمیشد به قله صعود کرد، بیشتر هم به دلیل خطر سقوط بهمن به دلیل بارش برف تازه برنامه رو کنسل کردمو رفتم تو مسیر بازگشت..