دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

اتفاق تلخی که تو زلزله تهران برام افتاد

اگه من جانورم پس چرا تو زلزله های قبلی از زلزله باخبر نشدم؟ اینو جواب بدید؟ چرا فقط این یکی زلزله اینطوری شد؟!

ماجرا اینه قبل از زلزله هفته پیش تهران، بدو بدو کوله پشتیمو بستم چادر کوهنوردی رو بستم رو کوله پشتی، یه هفته رفتم تو کوهستان سرد موندم. همون روز اولی که رفتم شبش زلزله اومد حالا بهم میگن از  کجا میدونستی زلزله میاد و قبلش رفتی جایی که زلزله نیومد؟ جانوری چیزی هستی که متوجه شدی؟!

پ.ن:

حیوان خیلی بد بود بجاش نوشتم جانور. عوضیای علاف کثافت حرف در بیار. (بلانسبت شما)



نظرات 3 + ارسال نظر
ستاره بامداد جمعه 26 اردیبهشت 1399 ساعت 11:12 http://morningstars.blogsky.com

به نام خدا



دوست عزیز سلام. من در حال انجام یک پژوهش هستم در مورد اثرات دستگاه انکوباتور روی بچه ها .ممنون میشم اگه با پر کردن پرسشنامه زیر به من کمک کنین.



سپاس از همکاری شما



مرادی- کارشناس ارشد مشاوره توانبخشی



لینک پرسشنامه :



کلیک کنید

دیدم و بی خیال پر کردن پرسشنامه شدم. پرسشنامه طوری بود که بلانسبت انگار هزاران فضول از سراسر دنیا اتحادیه تشکیل داده اند و سوالاتش رو طراحی کرده اند!

Baran جمعه 26 اردیبهشت 1399 ساعت 12:23

همیشه که به انسان ها وحی نمیشه.حضرت موسی هم دم به دقیقه به طور سینا نمی رفت،شما بهتون وحی شده بود،ببایستی به طور نیما می رفتیم.

اگه هم دور از بلا، زلزله مخرب بود و برمیگشتم با این شانسی که دارم میشد مثل فیلم مقصد نهایی Final Destination 2000

monparnass سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1399 ساعت 17:06

سلام
اینطور تنهایی در طبیعت موندن برای چند روز خسته کننده نیست؟
زندگی ما توسط بعضی مظاهر تمدن مثل وسایل ارتباط جمعی و همچنین معاشرت با دیگران پر میشه . وقتی اینها رو از کسی بگیرند گذر زمان براش غیر قابل تحمل میشه .
وقتت رو در تنهایی درون طبیعت با مطالعه کتاب پر میکنی؟ چون چیز دیگری به نظرم نمیرسه که این قابلیت رو داشته باشه

درود بر شما
کتاب هم میبرم، اما بیشتر وقت خودش پر میشه. کوه و طبیعت چیزای زیادی برای دیدن و دقت کردن و پندگرفتن و تفکر داره.. و کارهای معمولی تو طبیعت زمان بره و باید زحمت کشید و وقت گاهی سریعتر میگذره مثل پیدا کردن هیزم، اره کردن هیزم، درست کردن دمنوش و وعده های غذایی و...
مطمئنم اجداد همه ما توی غار زیر نور مشعل و یا هزاران سال بعدش شب ها زیر نور فانوس، واقعی تر و بهتر وقتش رو پر میکرده با داستان ها خاطرات انتقال تجربیات رازونیاز و حتی نقاشی بر پیکره غار و جسم و روح سالمتری داشته اند.. به کاربران و فعالین شبکه های اجتماعی که نگاه میکنم موبایل بدست یه گوشه نشسته اند، میبینم نه جسم سالمی دارند و نه روح سالمی براشون باقی مانده، قدیمی ترین ها و معتاد ترین هاشون به دنیاهای مجازی و وسایل ارتباط جمعی هم زیر بمباران اخبار جعلی و نفرت پراکنی ها، فخرفروشی و پزدادن ها و حسرت خوردن ها و نگاه تک بعدی به خوشی ها و واقعیت های ناواقعی و لحظه ای!، بدون اینکه بدانند و بفهمند قریب به اکثریت دچار سقوط اخلاقی شده اند و در این دنیای مجازی نه سرگرم بلکه بشدت سرگردانند..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد