دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

اطبای سنتی در کوهستان

شمال دره توچال کنار رود دره ولنجک. دیروز


وسایل پخت و پز و خوراکی اطبای سنتی که میان کوه خیلی جالبه، داخل کتری مسی دمنوش های کاملآ طبیعی مثل گل گاوزبان دم میکنند، املت با تخم مرغ محلی، گوجه، سیر و نمک دریا داخل ماهیتابه مسی میپزند. حتی قاشقشونم از مس درست شده.



مسابقه جن، پرنده، شغال و روباه


عکس شماره 1


عکس شماره 2


عکس شماره 3


عکس شماره 4


عکس شماره 5


عکس شماره 6


عکس شماره 7


عکس شماره 8
یکی از برنامه های این ماهم کمپینگ سه روزه داخل دره غربی توچال بود، این دره جانوران و موجوداتی مثل جن، پرنده، شغال و روباه داره، نیمه شبِ یکی از این شب ها چند ساعت مانده به صبح یکی از چهار موجود مزبور از بیخ گوشم رد شد و  منو حسابی ترسوند، هرکی بتونه حدس بزنه کدومشون بود بعنوان جایزه یه کتاب در مورد کوهنوردی و یا یک فنجان قهوه و ناهار تو همین دره غربی توچال مهمون من.

پ.ن:
در مسابقات قبلی ناهار برای برنده نیمرو سرو شد خلاصه تو انتخابی که بین کتاب و قهوه با ناهار میکنید بیشتر دقت کنید! 



هوای عجیب توچال


عکس شماره 1 - آبشار


عکس شماره 2 - دور نمای تهران از شمال دره غربی


عکس شماره 3 - دور نمای زیبایی از برج میلاد


عکس شماره 4 -  باد و بوران


عکس شماره 5 - دورنمای شرق تهران از توچال


عکس شماره 6 - دور نمایی از هوای پاک دیروز تهران

دیروز و پریروز که میشه یکشنبه و دوشنبه چهارم و پنجم بهمن ماه توچال بودم، عکس های روز یکشنبه چیزی واسه گفتن نداشت بنابراین فقط عکس های دوشنبه رو بالای مطلب قرار دادم. آب و هوای دیروزِ توچال بسیار متغیر بود، آبشار ها پر آب تر و هوا لحظه ای آفتابی و بعد ابری و گاهی سرعت باد به 40 کیلومتر در ساعت میرسید و باز آفتابی و زیر صفر درجه و ثانیه ای بعد دوباره  ابری میشد برف میومد و بخاطر سرعت بالای باد تبدیل به کوران میشد. هوای عجیب توچال

شجاعت از نوع هالیوودی!

رد پای گرگ در برف

بنظرتون این عکس ردپای سگِ یا گرگ؟ طول ردپا حدود 7 سانت بود اگه دو سه سانت بیشتر بود یقین پیدا میکردم ردپای گرگِ، ردشو گرفتم دیدم مسیرش با مسیر من یکیه، وارد دره توچال شدم، نیم ساعت گذشت هنوز آتیش روشن نکرده بودم و ماجرای این ردپا رو یادم رفته بود که صدای زوزه اومد از جام پاشدم چند قدم رفتم داخل دره کنار دیواره ای که ازش قندیل آویزون بود وایسادم. داشتم به این فکر میکردم اگه گرگِ بهم حمله کرد کاپشنمو دور دستم بپیچم بذارم کاپشنمو گاز بگیره بعد آروم و بی سروصدا اون یکی دستمو دور گردنش محکم حلقه کنم خفش کنم آروم بذارمش رو زمین که یهو یه قندیل از دیواره ی پشت سرم کنده شد افتاد جلو پام کُرکُ پَرم ریخت.. هیچی دیگه سریع برگشتم بالا آتیش روشن کردم.

پ.ن:
اولین بار بود یه قندیل بهم حمله میکنه! 

اگر زندگیـت ابریـست! (قسمت سوم)


عکس شماره 1 -رود دره ولنجک


عکس شماره 2 - رود دره ولنجک


عکس شماره 3 - بارش برف در یک روز کاملآ آفتابی!


عکس شماره 4 - گیاهچه پنبه!


عکس شماره 5 - کاج های زیبای کنار رودخونه


عکس شماره 6 - دور نمای برج میلاد در طلوع خورشید


عکس شماره 7 - آبشار یخی توچال


عکس شماره 8 - آبشار از بالا به پائین


عکس شماره 9 - سیب زمینی ذغالی


عکس شماره 10 - دور نمای برج میلاد در غروب خورشید

عکس های بالا همگی از طلوع تا غروب 5شنبه 1394/10/10 گرفته شده. در موقعیتم تو عکس های شماره 1 و 2 دوست داشتم هوا ابری بود برف میومد، ولی هوا کاملآ آفتابی بود، به ذهنم رسید اگه در هوای آفتابی و بدون ابر برف میومد چه منظره زیبایی رو میشد به تماشا نشست. کمی فکر کردم بعد یهو جفت پا رفتم رو درخت قطورِ کنارم و منظره زیبای عکس شماره 3 خلق شد. به آرزوم رسیدم!

پ.ن:
"هنگامی که اراده می کنید به آرزو و یا هدفی برسید، هرگز اجازه ندهید هیچ کس یا هیچ چیزی شما را باز دارد."  اریک تیلر