موسی سراغ برخ را گرفت مردم نشانی مردی پشمینه پوش و سیاه چهره را به موسی دادند و موسی (ع) او را پیدا کرد و از او خواست تا دعا کند. برخ این گونه دست به دعا و مناجات با خدا برداشت:
ای خدا مقتضای کردار تو نیست و مقتضای حلم و حکمت تو نه.
نمی دانم چه شده آیا ابر ها از فرمان تو سر باز زده اند یا بادها از اطاعت تو بیرون رفته اند یا باران های تو تمام شده؟
یا غضب تو گنهکاران را فرو گرفته. آیا تو آمرزنده نیستی؟
پیش از خلق خطاکاران رحمت خو را خلق کردی و به عفو امر فرمودی.
آیا شتاب در عذاب می کنی و می ترسی بعد ها قدرت عذاب نداشته باشی؟
هنوز دعای او تمام نشده بود که باران همه جا را فرا گرفت. برخ رو به موسی (ع) کرد و گفت دیدی چگونه با خدا مباحثه کردم. موسی (ع) بر نوع کلام دور از ادب مناجات بنده با خدا عصبانی شد و قصد او را کرد. ندا آمد ای موسی برخ را رها کن او روزی چندین بار ما را می خنداند... :)
منبع: کتاب معراج السعاده
ما اگه اینجور با خدا حرف بزنیم بارون میباره ولی همزمان یه رعدوبرق هم میزنه می خشکنتمون-_-
من گاهی با خودم میگم شاید شکل دعا کردنم غلطه که خدا بهشون گوش نمیده:( ولی جور دیگه بلد نیستم دعا کنم:(
خیالت تخت منو یو و امثال ما عددی نیستیم که حاج آقا رعدوبرق بخواد زحمت بده بخوره بهمون که ای کاش میخورد راحت میشدیم
سرچ کن گوگل که چگونه دعا کنم تا رعدوبرق به ماتحتم نخورد
منکه میگم خدایا گناهامو ندیده بگیر همونطور که دعاهامو نشنیده میگیری...والاااا
رفته بودی کوه که نبودی؟پس عکسات کووووو؟؟یا روزه تو را برده بود؟؟؟
اینطور که شنیدم دعاهامون چون کوچیکه یا به مصلحت نیست نگه داشته میشه تا اون دنیا میلیاردها برابرش بهمون بخشیده بشه. یکی ام نیس بگه من اون دنیا یه میلیارد حوری رو میخوام چیکار آخه؟!
الانم کوهم شب می مونم. آره وزنم پنج کیلو کم شده. جون ندارم آپدیت کنم ولی سعی میکنم آپدیت کنم..
ایکاش رعد به خودت بخوره راحت شی. منکه نمیخام بمیرم
خدایا یدونه رعد به ماتحتش بزن راحت شه مرسی:)
تابستونه و نه از ابر خبریه و نه از رعدوبرق
دلتو صابون نزن
چه خدای باحالی داریماا
خداوند داناستتتت