-
پستچی بی جنبه! عاقبت انعام زیاد دادن به پست چی
یکشنبه 10 اسفند 1399 10:43
از پستچی هم شانس نیاوردم. بقال محل از کارت مشتری ها دو سه هزار تومن بیشتر کارت میشکه. میوه فروش ترازوشو دستکاری کرده کم فروشی و همزمان گرون فروشی هم میکنه. خشکشویی محل بیشتر از نرخ مصوب پول میگیره و جناب آقای کلاهبردار گاهی قیمت لباس یا کیسه خواب رو میپرسه و با توجه به قیمت لباست با انواع ترفندها درصدی حساب میکنه و...
-
نسل تباه!
چهارشنبه 29 بهمن 1399 10:47
ما شکست خوردیم. باید حقیقت رو پذیرفت. نسل جوان رو ببینید. قطره دریافت کردیم تا مروارید بسازیم لجن تحویل دادیم! استثناها به کنار، بدنه در سلطه تعفنه. دهان که باز میکنن حالتون از این همه پوچی به هم میخوره. نسلی بدون آرمان و بدون هویت و هُرهُری مسلک و لاابالی و در عین حال از خودمتشکر و متوهم به دانائی و توانائی و همه...
-
بچه محل بی تربیت رئیس جمهور
چهارشنبه 24 دی 1399 14:58
آدم تا این حد بی جنبه؟ با عصای کوهنوردی بدست از روبروی سفارت کبری ژاپن وارد خیابان کامبیز میشوم، از چندقدمی خونه ی جناب رئیس جمهور رد شده و چند دقیقه بعد وارد پارک ساسان که انتهایش پس از نیم ساعت به کوهستان میرسد، میشوم. مردی که بارها همان حوالی در حال پیاده روی دیده بودم اینبار ازم سوال میپرسه: کوه میری؟ تا کجاها...
-
یاد بیلایند دیت های یاهومسنجری بخیر!
دوشنبه 21 مهر 1399 16:28
عکس آرشیوی قدیمی از صفحه دسکتاپم، تو این تصویر در حال چَت کردن با دوست دخترم بودم در پیام رسان یاهو مسنجر یاهو مسنجر با همه خوبی هاش و شکلک های بسیار بسیار بامزه و کاربردیش یه چیز ترسناک داشت و اونم بیلایند دیت هاش بود! یک لحظه فکرشو بکن بری سر بیلایند دیت ببینی دختره سنشو ده سال بیشتر گفته، ببینی یه دختربچه که سنش از...
-
ایکاش نیروی جاذبه خورشید تموم بشه!
شنبه 5 مهر 1399 09:17
دانشمندان میفرمایند: اگر نیروی جاذبه خورشید نباشد زمین در خط مستقیمی با سرعت ۳۰ کیلومتر بر ثانیه به حرکت خود در فضای بیکران ادامه خواهد داد. پ.ن: ایکاش زودتر نیروی جاذبه خورشید تموم بشه، بریم تو فضای بیکران دُر دُر کنیم. من کهکشان زن برزنجیر یا همون آندرومدا پیاده میشم، شما هم هرجا دوست داشتید برید.. ایشالا برید تو...
-
رسیدن پاییز در اولین روز پاییز
چهارشنبه 2 مهر 1399 10:30
دیروز ۱ مهر، هنگام عصر، تا وارد کوه شدم، تو همون دقیقه اول به طور شگفت انگیزی پاییز رسید. بادوطوفان شد ابر اومد و بارش باران با قطرات درشت. و نیم ساعت بعد در دوردست ها به سمت دماوند و شرق، رنگین کمانی بسیار خوش رنگ. پ.ن۱: دیروز به ذهنم رسید، چرا تا پامو گذاشتم تو کوه، پاییز با بادها و ابرها و بارون های دانه درشتش تمام...
-
خوشبختی و شوربختی در نگاه ماست!
چهارشنبه 1 مرداد 1399 12:49
شوپنهاور در این سخن حکیمانه به نکته مهمی اشاره کرده: " ما ندرتآ درباره آنچه که داریم فکر می کنیم، درحالیکه پیوسته در اندیشه چیزهائی هستیم که نداریم!" اگر با دقت و نکته سنجی به این سخن حکیمانه نگاه کنیم چیزهای زیادی ازش یاد میگیریم و حتی احتمال داره با فهم کامل همین یک جمله طلایی، یک زندگیِ آرام و زیبا متولد...
-
دو تا از سوتی های بدی که دادم
سهشنبه 31 تیر 1399 14:06
سوتی اول: پول رو دادم به راننده تاکسی و پیاده شدم در حال دور شدن بودم دیدم راننده همون تاکسی پیاده شده داره صدام میکنه، برگشتم دست تکون دادم با صدای بلند گفتم باقی پول واسه خودت! باز هم نمیرفت ایستاده بود یه چیز نامفهومی میگفت. فاصلمون زیاد بود (بعدآ فهمیدم بدوبیراه بوده) با خودم میگفتم این چرا نمیره. شاید داره تشکر...
-
فروشگاه عجیب!
سهشنبه 31 تیر 1399 09:45
پشت سرش داخل فروشگاه شدم، فقط ماسک زدم، ولی اون ماسک زده بود و دو تا دستکش یک بار مصرف هم دستش کرد، به صندوق رسیدم دیدم اونجاست. دختری که پشت صندوق بود خریداش رو تو سبد فلزی مکعبی چید دو تا کیسه پلاستیکی گذاشت رو خریداش، بهش گفت بی زحمت اون سمت روی میز کنار در خروجی فروشگاه داخل کیسه بذارید. دیدم رفت کنار میز. نوک...
-
کی مسیر ما رو تغییر داد؟!
سهشنبه 17 تیر 1399 12:15
نقطه ای از ارتفاعات نیمه بکر کوهستان شمال تهران، کنار گودال آب ایستاده بود و پشت سر هم فریاد میزد. حامد.. حامد.. تنها مانده و ترسیده بود. منو از دور دید خیالش جمع شد، کمی بعد رفیقش حامد رسید. به غروب نزدیک میشدیم، قرار شد پشت سر من بیان و با میانبر و از پاکوب از کوه بیرون برویم. مسیر رو حفظ بودم و سالها و بارها بدون...
-
راننده تاکسی عوضی
سهشنبه 17 تیر 1399 11:14
روبروی آتشنشانی پارک وی رو با دست نشون دادم، راننده تاکسی گفت اینجا پیاده میشی؟ گفتم همین کنار. نگه داشت. درو باز کردم و پیاده شدم و تقریبآ ایستادم، اما نشد! به خودم تو دلم گفتم منکه پیاده شدم، پس چرا هنوز رو صندلی نشستم؟ چی دوباره منو کشوند رو صندلی؟! هیچی، راننده عوضی اتفاقی رو که تو یک ثانیه روی داد رو شاهد بود و...
-
تهران، پایتخت عشق و محبت!
شنبه 14 تیر 1399 10:00
همزمان از دو مسیر کوهنوردی فرعی وارد مسیر اصلی شده و در کسری از ثانیه با هم آشنا شده، وارد مباحث متعدد میشویم. هنرجوی تئاتره و استادی با سبک عجیب داره، استادشان گهگاه میفرستشون تو قطارِ مترو، گدایی کنند! و پس از تکدی گری پول هایی که گدایی کرده اند را باید به گدای واقعی تحویل دهند.. پدرش فالگیر و دعانویس ظاهرآ...
-
خارجی ها قهوه ای اند؟!
جمعه 13 تیر 1399 11:09
رنگ پوستم بخاطر مسافرت دو هفته اخیر به اماکن دشتی کویری قهوه ای شده، رنگ لباس هامم به روشن تغییر دادم، هفت هشت کیلو وزنم کم شده، با این هیئت ساده دیروز عینک آفتابی زدم رفتم کوه. در کمال تعجب دیدم کوهنوردان و کوهپیماها به زبان انگلیسی باهام صحبت میکنند و با توریست اشتباهی گرفته اند و حتی میترسیدند توریست ویروسی...
-
درمان رنگ دست های زن ذلیلی!
شنبه 3 خرداد 1399 21:15
در دو ماه اخیر شست و شوی دست ها به علت مسائل بهداشتی چندبرابر شده و متاسفانه رنگ دست ما آقایون از مچ به پایین سفید شده و کاملآ شبیه دستان زن ذلیل هایی شده که ۲۴ساعته درحال شست و شوی ظروف در آشپزخانه منزلشان هستند. با دو روش بسیار ساده میتوانید رنگ دست های زن ذلیلی خود را به حالت اول برگردانید: شست و شوی دست با صابون...
-
مردم خیلی عجیب و غریب شدن
جمعه 2 خرداد 1399 00:47
نمیدونم بخاطر فشار تورم، گرانی و ویروس جدید بیشتر مردم اینطوری عجیب و غریب شده اند یا دلیل دیگه ای داره. برام هیچ جوره قابل درک نیست اینکه تو طبیعت، تو کوه جایی که کوهنوردان دیگر کنارم هستند، هروقت تخم مرغ آبپز میخورم به من با تعجب زل میزنند و حتی دیدم در حد یک درصدشون هم با کمی ترس زل میزنند و نگاه میکنند. بی فرهنگی...
-
عقاب بزرگ دره ی اوسون
سهشنبه 30 اردیبهشت 1399 23:07
دیروز تو ارتفاعات بالای دره اوسون خم شده بودم در حال چیدن تره کوهی بودم که متوجه یه عقاب غول پیکر چند ده متر بالای سرم شدم، تابحال عقاب بزرگ رو از این فاصله ندیده بودم (به احتمال زیاد عقاب طلایی و ماده بود)، با ابهت تمام داشت تو دایره ای نه چندان بزرگ درست بالای سرم چرخ میزد و ظاهرآ چون خم شده بودم منو با ببر یا پلنگ...
-
اتفاق تلخی که تو زلزله تهران برام افتاد
جمعه 26 اردیبهشت 1399 09:32
اگه من جانورم پس چرا تو زلزله های قبلی از زلزله باخبر نشدم؟ اینو جواب بدید؟ چرا فقط این یکی زلزله اینطوری شد؟! ماجرا اینه قبل از زلزله هفته پیش تهران، بدو بدو کوله پشتیمو بستم چادر کوهنوردی رو بستم رو کوله پشتی، یه هفته رفتم تو کوهستان سرد موندم. همون روز اولی که رفتم شبش زلزله اومد حالا بهم میگن از کجا میدونستی زلزله...
-
با بدمزه ترین غذای دنیا آشنا شوید!
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1399 01:07
عکس بالا رو میبینید؟ ابتدا اجازه بدید بهمدیگه معرفیتون کنم. بچه ها، کثافت. کثافت، بچه ها! این کثافتی که تو عکس میبینید با ماکارونی و شوید درست کردم، یک ذره هم احتمال نمیدادم شویدی که پلو رو تبدیل به غذای بسیار خوشمزه شوید پلو میکنه (برنج+شوید+قطعات سیب زمینی) ماکارونی رو تبدیل به بدمزه ترین غذای دنیا میکنه، یک هفته تو...
-
ماجرای وصیت به شوهر روباه صفت
پنجشنبه 4 اردیبهشت 1399 14:00
چند ماه قبل از مرحوم شدن وقتی فهمید زیاد زنده نمی مونه هر چند روز یک بار بطور شفاهی به شوهر پولدارش وصیت میکرد تا بعد از مرحوم شدنش مبادا بره زن بگیره و قول میگرفت بعد از فوتش، ازدواج نکنه. اونم قول میداد و حتی قسم میخورد.. سال ها از این ماجرا میگذره و شوهره بطرز حیرت آوری سر قولش مونده روی مردونگی رو سفید کرده! و تا...
-
همسایه دیوار به دیوار
شنبه 30 فروردین 1399 19:50
قدیما تو یه محله همه همدیگه رو میشناختند. شلوغ نبود، برج نبود، خونه های دو طبقه تا چهارطبقه بود. اما الان همسایه، همسایه بغلی یا حتی روبرویی تو یه طبقه رو نمیشناسه. با کسی هم تو محل به طریق سببی آشنا بشی میشه دردسر! با پسره ساختمون پشتی از طریق بچه محل قدیمی تر آشنا شدم بهش میگم تو ساختمونتون اون دختری که تاپ مشکی...
-
آن بی شعور ها
شنبه 30 فروردین 1399 14:19
آن ها (بی شعورها) هر چیزی را تکذیب می کنند و همین یکی از راه های به دام انداختن شان است. هر چیزی را که می خواهید تأیید کنند، برعکسش را به آنها بگویید، در نتیجه با انکار آن، خواسته و نظر شما را تأمین می کنند. #خاویر_کرمنت
-
کتاب هایی که ده ها ناشر را حسرت به دل گذاشتند!
پنجشنبه 28 فروردین 1399 23:26
۱۰ کتاب که توسط ناشران زیادی رد شدند اما نویسندگانشان را مشهور و میلیاردر کردند. بیش از یکصد ناشر حاضر به چاپ کتاب های زیر نشدند و شهرت زیادی را از دست دادند و تا ابد حسرت به دل ماندند و بر تعداد نخ های سیگار و پُک های عمیق خود افزودند! کتاب بر باد رفته اثر مارگارت میشل به گفته نویسنده نوشتن این کتاب ۱۰ سال طول کشیده...
-
合気道
پنجشنبه 28 فروردین 1399 12:51
هدف موریهه اوشیبای ژاپنی از خلق هنر رزمی آی کی دو، دفاع بدون آسیب زدن به حریف بود. نتیجه! آی کی دو تنها ورزش رزمی جهان است، که مسابقات تن به تن آن به دلیل آسیب دیدگی شدید مفاصل، سال هاست ممنوع شده! تنها مسابقات کاتا و حرکات نمایشی با شمشیر و چاقو برگزار می شود. پ.ن: استیون سیگال بازیگر مشهور آمریکایی دارای دان ۷...
-
هتل با ۹۳ درصد تخفیف، مفت نیست؟!
دوشنبه 26 اسفند 1398 12:40
نیم ساعت پیش در حال بررسی تخفیف های بالای ۵۰ درصدی هتل ها بودم، به این سوئیت دو نفره با ۹۳% تخفیف برخوردم، فقط ۶۰۰ هزار تومان برای ۱۳ شب! مفت تر از اینم هست؟ پ.ن: اگه با مخاطب خاصتون خواستید برید هتل و صیغه نامه محضری نداشتید با توجه به کسادی هتل ها فکر نمیکنم زیاد به صیغه نامه با مهر یا بی مهر گیر بدهند، میتوانید از...
-
لبو خر است!
پنجشنبه 15 اسفند 1398 15:00
دختر بچه: مامان چرا آقاهه رژلب زده! مامانه: س س س س اِاِ آقاهه: زبان را بیرون آورده و رنگ زرشکیِ لبویی (کوفت میخورد بهتر بود) که دقایقی پیش خورده بود را تند تند با زبان از روی لب هایش پاک میکند. دختر بچه: مامان آقاهه که رژ زده داره زبون درازی میکنه! مامانه: در حال گاز گرفتن لبان خود. آقاهه: در حال آرزوی مرگ کردن برای...
-
رابطه چای، قهوه و نوشابه با کم خونی
سهشنبه 13 اسفند 1398 12:06
چای، قهوه و نوشابه هر سه دارای کافئین هستند، کافئین از جذب مواد معدنی مخصوصاً آهن جلوگیری می کند. علائم کم خونی: خستگی، احساس فرسودگی، بی حالی، ریزش موی شدید، بی قراری و ناراحتی، تنگی نفس، خستگی زودرس، عدم تمرکز ، حساسیت به سرما، تپش قلب، درد قفسه سینه، سر درد، خشکی دهان و زبان، پوسته پوسته شدن پوست اطراف ناخن از...
-
درخشش خورشید در آسمان آبی امروز
دوشنبه 12 اسفند 1398 17:17
شکر خدا هوای امروز تهران از صبح بخاطر وزش طولانی مدت باد کاملآ پاک شده، آسمان آبی تر از همیشه و خورشید هم درخشنده تر و زیباتر از روز های قبل است. عکس بالا رو چندساعت قبل، وقتی زیر نور خورشید افقی شده بودم و آفتاب میگرفتم، انداختم.
-
این متروی دوست داشتنی
شنبه 10 اسفند 1398 10:42
۲ ماه بود سمت مترو و خطوط بی آر تی نرفته بودم، گفتم برم ببینم مترو چه خبره؟ رفتم و با صحنه داخل تصویر بالای این متن مواجه شدم، درون قطار بسیار خلوت بود، مانند قطار فیلم های هالیوودی با جَوی ساکت و مرموز و دوست داشتنی. پ.ن: اگر قطارهای مترو دست شویی داشت و شبانه روزی بود با برداشتن یه کوله پشتی پر از قهوه و کتاب میرفتم...
-
فقط با پانزده دقیقه مطالعه کتاب!
جمعه 15 آذر 1398 16:43
برایان تریسی گفته اگر هر شب به جای تماشای تلویزیون [ اینستاگرام / تلگرام / فیس بوک / من و تو / ایران اینترنشنال و... ] پانزده دقیقه مطالعه کنید، سالانه حدود پانزده کتاب را می خوانید. اگر روزانه پانزده دقیقه ادبیات کلاسیک بخوانید، در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبیات کلاسیک را خوانده اید. همه این ها با پانزده دقیقه...
-
ماجرای مردم آنفلوآنزا ندارند، بواسیر دارند!
سهشنبه 12 آذر 1398 08:37
دعوای طرفداران پزشکی جدید با علاقه مندان به طب سنتی وارد فاز جالبی شده و این ماجرای مردم آنفلوآنزا ندارند، بواسیر دارند! :خند: هرچی که هست باحال است! باعث شد دم صبحی مقدار آندروفین و آنکافلینم بره بالا... :) پ.ن:اگر این ماجرای مردم آنفلوانزا ندارند بلکه بواسیر دارند، خارج از تلگرام، توسط بزرگان طب سنتی تایید شود نگاه...