دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

شبگرد



تکنوازی پیانوی آرامش بخش از جوزف آکینز در سبک نیو اِیج. اسم این موسیقی بی کلام شبگرد (Night Runner) دومین آهنگ از آلبوم ماه قلعه با کیفیت بالا 320kbps و در حجم 10مگابایت قابل دانلود از لینک زیر:




پنج چیز است که پنج چیز از آن نزاید

دلی که خانه ی غرور است کانون محبت نشود. یاران دوران فرومایگی، نکوخویی ندانند و تنگ نظران ره به بزرگی نبرند. حسودان بر جمال و کمال جز به چشم کین ننگرند و دروغگویان از کسی وفا و اعتماد نبینند./هان ولفگانگ گوته




کتابخانه های مختلط بهتره یا تفکیک جنسیتی شده؟

به نظر می رسد کتابخونه های تفکیک جنسیتی شده بهتر باشند. تمرکز بیشتره و مهم تر سکوت بیشتری در کتابخانه های غیرمختلط حکمفرماست. همین که از گوشه کنارش صدای خانم هایی شنیده نمیشه که به آقایون مزاحم صندلی کناری بگویند "خفه شو کتابتو بخون!" خودش یه برگ برنده ی بزرگ برای کتاب خانه های تفکیک جنسیتی شده است..


داستان پیرمرد و جوان نادان

روزی روزگاری در شهری بزرگ جوانی زندگی میکرد. بسیار پرانرژی بود و اشتهای خوبی داشت. همیشه در حال کار کردن و زحمت کشیدن بود، سر ماه تمام حقوقشو برمیداشت میداد به یک پیرمرد و خودش فقط کار میکرد و کار.  پیرمرد قصه ی ما پول رو برمیداشت میرفت مسافرت، ولی بهش خوش نمیگذشت جسمش فرتوت و روحش خسته شده بود از اتفاقات ناگوار، بیماری های خودش و عزیزانش و دیدن مرگ عزیزترین نزدیکانش. پیرمرد با پول های مرد جوان هفته ای دو روز با عشقش میرفت مسافرت و رستوران اما شاد نبود، دندان مصنوعی داشت و معده ای پیر و داغون و ذهنی خسته. حتی بوسیدن عشقش دیگر برایش لذتی نداشت، آخرین بار که عشقش رو بوسیده بود (مدل فرانسوی!) دندان مصنوعی اش لغزیده و در دهان عشقش افتاده بود هر دو خجالت زده شده بودند. پیرمرد تابوت میخواست ولی مرد جوان یه حساب بلندمدت برای پیرمرد در بانک باز کرد و انتهای هر ماه هرچه پول در می آورد به حساب پیرمرد میریخت تا خانه ای بخرد و ویلایی مجلل در شمال. مرد پیر خانه ای خرید و ویلایی و خودرویی گران قیمت. چند روز بعد پیرمرد مُرد. خانه، ویلا و خودروی لوکس پیرمرد بین فرزندان تقسیم شد. و حاصل دسترنج و عمر جوان پرانرژی داستان ما هیچ سودی و هیچ لذتی برای پیرمرد فرتوت نداشت. پیرمرد قصه ی ما سال های پیری همان جوان نادان بود!


پ.ن:

داستانِ کوتاهم یه کم مثبت ۱۸ نشده؟ ایشالا فیلتر نشم..


چرا کامنتدونی وبلاگمون رو زیاد چک میکنیم؟!

واقعآ دنبال چی میگردیم؟ منتظر کی هستیم؟! فکر کنم دنبال این نوع کامنت ها باشیم که زیاد از بخش مدیریت وبلاگ، نظرات رو چک میکنیم:


انتظار آقایون:

سلام سارینا خانوم هستم نیمه ی گمشده ی شما و بسیار زیبا و تو دل برو،  خواستم ببینم اگر زحمت نمیشود خدمت برسم و پاهایتان را داخل تشت شیر ولرم ماساژ بدهم، اگر هم مرحمت فرمائید و اجازه بدهید کف پایتان را ماچ نمایم ممنون میشوم.


انتظار خانوما:

با سلام، اینجانب انریکه ایگلسیاس تک فرزند و دارای خودروی شاسی بلند، عاشق و مجنون و نیمه ی گم به گور شده شما هستم. از غم دوری شما خاک به سر شده ام. بزرگواری فرمائید و این زن ذلیل بالقوه را به غلامی پذیرفته تا بالفعل شده و مراتب چاکری نوکری خود را تمام و کمال به شما شاهزاده خانوم خوشگل ابراز نمایم. عروسکِ قصه ی من پیشاپیش سپاس.


پ.ن:

اگه ماجرا از این قرار نیست، پس چیه؟