دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

کی مسیر ما رو تغییر داد؟!

نقطه ای از ارتفاعات نیمه بکر کوهستان شمال تهران، کنار گودال آب ایستاده بود و پشت سر هم فریاد میزد. حامد.. حامد.. تنها مانده و ترسیده بود. منو از دور دید خیالش جمع شد، کمی بعد رفیقش حامد رسید. به غروب نزدیک میشدیم، قرار شد پشت سر من بیان و با میانبر و از پاکوب از کوه بیرون برویم. مسیر رو حفظ بودم و سالها و بارها بدون اشتباه ازش صعود و فرود کرده بودم. اما اینبار بطرز ناباورانه ای مسیر رو اشتباه رفتم و مسیر فرود مقدار کمی دور شد. همین اشتباه ما رو به سه تا بچه روباه تنهای گرسنه ای که منتظر مادرشون بودند و مادرشون نیومده بود رسوند. کوله های ما پر از خوراکی بود. نان، مقدار زیادی پنیر و ساندویچ گوشت.. همه خوراکی ها قسمت و روزی بچه روباه ها شد و یکی مسیر ما رو به آن سو هدایت کرده بود..



تهران، پایتخت عشق و محبت!

همزمان از دو مسیر کوهنوردی فرعی وارد مسیر اصلی شده و در کسری از ثانیه با هم آشنا شده، وارد مباحث متعدد میشویم. هنرجوی تئاتره و استادی با سبک عجیب داره، استادشان گهگاه میفرستشون تو قطارِ مترو، گدایی کنند! و پس از تکدی گری پول هایی که گدایی کرده اند را باید به گدای واقعی تحویل دهند.. پدرش فالگیر و دعانویس ظاهرآ مشهوریست، میگفت بیشترین افرادی که به پدرش برای گره گشایی مراجعه میکنند خانم ها هستند، خانم هایی که میخواهند بدانند شوهرانشان  تا چندسال دیگر زنده اند و چه وقت می میرند!!! 


پ.ن:
حکیم بزرگ سعدی شیرازی میفرماید:

زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا

برو پنج نوبت بزن بر درت
چو یاری موافق بود در برت

همه روز اگر غم خوری غم مدار
چو شب غمگسارت بود در کنار

کرا خانه آباد و همخوابه دوست
خدا را به رحمت نظر سوی اوست

چو مستور باشد زن و خوبروی
به دیدار او در بهشت است شوی

کسی بر گرفت از جهان کام دل
که یکدل بود با وی آرام دل

اگر پارسا باشد و خوش سخن
نگه در نکویی و زشتی مکن

زن خوش منش دل نشان تر که خوب
که آمیزگاری بپوشد عیوب

ببرد از پری چهرهٔ زشت خوی
زن دیو سیمای خوش طبع، گوی

چو حلوا خورد سرکه از دست شوی
نه حلوا خورد سرکه اندوده روی

دلارام باشد زن نیک خواه
ولیکن زن بد، خدایا پناه!

چو طوطی کلاغش بود هم نفس
غنیمت شمارد خلاص از قفس

سر اندر جهان نه به آوارگی
وگرنه بنه دل به بیچارگی

تهی پای رفتن به از کفش تنگ
بلای سفر به که در خانه جنگ

به زندان قاضی گرفتار به
که در خانه دیدن بر ابرو گره

سفر عید باشد بر آن کدخدای
که بانوی زشتش بود در سرای

در خرمی بر سرایی ببند
که بانگ زن از وی برآید بلند

چو زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن

اگر زن ندارد سوی مرد گوش
سراویل کحلیش در مرد پوش

زنی را که جهل است و ناراستی
بلا بر سر خود نه زن خواستی

چو در کیله یک جو امانت شکست
از انبار گندم فرو شوی دست

بر آن بنده حق نیکویی خواسته است
که با او دل و دست زن راست است

چو در روی بیگانه خندید زن
دگر مرد گو لاف مردی مزن

زن شوخ چون دست در قلیه کرد
برو گو بنه پنجه بر روی مرد

ز بیگانگان چشم زن کور باد
چو بیرون شد از خانه در گور باد

چو بینی که زن پای بر جای نیست
ثبات از خردمندی و رای نیست

گریز از کفش در دهان نهنگ
که مردن به از زندگانی به ننگ

بپوشانش از چشم بیگانه روی
وگر نشنود چه زن آنگه چه شوی

زن خوب خوش طبع رنج است و بار
رها کن زن زشت ناسازگار

چه نغز آمد این یک سخن زآن دو تن
که بودند سرگشته از دست زن

یکی گفت کس را زن بد مباد
دگر گفت زن در جهان خود مباد

زن نو کن ای دوست هر نوبهار
که تقویم پاری نیاید بکار

کسی را که بینی گرفتار زن
مکن سعدیا طعنه بر وی مزن

تو هم جور بینی و بارش کشی
اگر یک سحر در کنارش کشی

عقاب بزرگ دره ی اوسون

دیروز تو ارتفاعات بالای دره اوسون خم شده بودم در حال چیدن تره کوهی بودم که متوجه یه عقاب غول پیکر چند ده متر بالای سرم شدم، تابحال عقاب بزرگ رو از این فاصله ندیده بودم (به احتمال زیاد عقاب طلایی و ماده بود)، با ابهت تمام داشت تو دایره ای نه چندان بزرگ درست بالای سرم چرخ میزد و ظاهرآ چون خم شده بودم منو با ببر یا پلنگ اشتباه گرفته بود (بز خودتی!) اندازه چندمتری و ابهتش طوری بود که ایستادم و دیگه خم نشدم تا بره،  همینطور نگاهش میکردم یه لحظه جوگیر شدم بلند به سمتش فریاد زدم بفرمااااا احساس کردم چند متر اومد پایینتر، فکرشو نمیکردم بترسم! چند قدم  از دیواره ی دره رفتم پایینتر تو دلمم گفتم نباید بهش بفرما میزدم شاید از ایناس که تعارف اینا حالیش نیس، اگه میخواست بیاد چندثانیه ای بهم میرسید. خدا رو شکر عقاب چشمش از دوربین شکاری قوی تره و تشخیص داد که ببر یا شیر یا حالا هرچی! نیستم بخواد بیاد شکارش کنه و رفت..


پ.ن:

در دوماه اخیر ویروس جدید، کوهستان شمال تهران رو بسیار خلوت کرد و همین باعث شده انواع حیوانات مثل  خرگوش ها و عقاب ها و گرگ ها به شهر نزدیک تر شوند حتی تو ارتفاعات کمی بالاتر هم گله ی آهو توسط  یکی از کوهنوردان رویت شد. دیروز بغیر از عقاب یه خرگوش هم بین آویشن های ارتفاعات بالاتردیدم. به احتمال زیاد اومده بود آویشن بخوره.. هفته پیش هم با یک گرگ تو دره های توچال چشم تو چشم شدم با اینکه سریع ازم فاصله گرفت و در حال دور شدن بود اما تونستم ازش فیلم بگیرم. از عقاب بزرگ دیروزی هم میتونستم فیلم بگیرم اما موبایلم همرام نبود.



غروب شگفت انگیز


غروب خوش رنگ دیروز، روی یکی از تیغه های خلوت کوهستان شمال تهران...



عنکبوت گرفتگی یا عُسوف چیست؟

عنکبوت گرفتگی



عنکبوت گرفتگی یا عُسوف (به انگلیسی: Spider eclipse) هنگامی رخ می‌ دهد که سایه عنکبوت بر بخشی از زمین بی افتد و در نتیجه در قسمتی از کره زمین،عنکبوت قسمتی از خورشید یا تمامی آن را از دید ناظر زمینی بپوشاند. این پدیده هنگامی رخ میدهد که زمین و عنکبوت و خورشید به ترتیب در یک خط راست یا تقریباً در یک خط راست قرار بگیرند و این شرایط تنها در زمان مقارنه عنکبوت ممکن است برقرار شود. گرفتگی کلی خورشید توسط عنکبوت یکی از منظره‌ های بسیار زیبای طبیعت است.