دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

کفتر های کنجکاو


کفتر چاهی که در عکس بالا میبینید دقایقی پیش در حال کنجکاوی بود که یهو پرت شد داخل کنار من و دیگه نتونست بره بیرون گرفتمش یکم با انگشت کشیدم زیر گلوش و پر های سرشو نوازش کردم (از دخترای مجرد جدآ خواهشمندم خودشونو به جای کفتری که از پنجره افتاد داخل تجسم نکنند و نگن کفترچاهی هم نشدیم!) 

خلاصه ژولیده گوریده که شد از پنجره انداختمش بیرون، همسر این کفتر بیرون روی دیوار منتظرش بود همزمان اونم پرواز کرد دوتایی رفتن نشستن لبه ی پشت بوم ساختمون روبرویی. سن هردو کفتر زیاد نیست خیلی کنجکاون گاهی کلشونو از لای پنجره و پرده میارن داخل به شکل بامزه ای منو نگاه میکنن. خرابکاری هم میکنن ۵شنبه شب قبل از کوه برگشتم بدون اینکه برم حموم از خستگی فقط لباس عوض کردم گرفتم خوابیدم صبح بلند شدم دیدم زیرم یه چیزی شبیه قرمه سبزیه! رو میز و چند جای دیگه هم بود متوجه شدم پنجره باز مونده بوده و احتمالآ یکی از همین دو کفتر کنجکاو وقتی نبودم اومده داخل گیر کرده خورده به کارتن خالی های دیجی کالا کارتن ها یکیش افتاده اینم ترسیده از ترس همه جا دسشویی کرده! این دوتا کفتر چاهیِ بامزه سنشون کمه و حسابی هم کنجکاو هستند. 


پ.ن:

برای خوندن پست مرتبط با این موضوع بر روی 'کرک و پر' در بخش برچسب ها کلیک کنید.


کُرکُ پَرِش ریخت یعنی چه؟

کُرکُ پَرِش ریخت یعنی خیلی ترسید، بدجور ترسید. بهترین توضیحی که میتونم بدم اینه، صبح خواب بودم با صدای کتک کاری دو تا کفتر چاهی پشت پنجره از خواب بیدار شدم نشستم بعد از چندثانیه یکیشون از لای پنجره پرت شد تو اتاق کنار میز (احتمالآ زن و شوهر بودن سر یه چیزی دعواشون شده بود چون دون نریخته بودم پشت پنجره) بلند شدم گرفتمش (اگه یه کفتر چاهی بالا سر یه دختر بیفته تو اتاق کُرکُ پَرِ هردوشون میریزه!) پنجره رو باز کردم پرتش کردم تو هوا همینطور کرک و پر ریز ازش میریختو میرفت، کف دستمم پَرِ کرکی کوچیک چسبیده بود چندتا هم پر بزرگ کف اتاق بود.

شجاعت از نوع هالیوودی!

رد پای گرگ در برف

بنظرتون این عکس ردپای سگِ یا گرگ؟ طول ردپا حدود 7 سانت بود اگه دو سه سانت بیشتر بود یقین پیدا میکردم ردپای گرگِ، ردشو گرفتم دیدم مسیرش با مسیر من یکیه، وارد دره توچال شدم، نیم ساعت گذشت هنوز آتیش روشن نکرده بودم و ماجرای این ردپا رو یادم رفته بود که صدای زوزه اومد از جام پاشدم چند قدم رفتم داخل دره کنار دیواره ای که ازش قندیل آویزون بود وایسادم. داشتم به این فکر میکردم اگه گرگِ بهم حمله کرد کاپشنمو دور دستم بپیچم بذارم کاپشنمو گاز بگیره بعد آروم و بی سروصدا اون یکی دستمو دور گردنش محکم حلقه کنم خفش کنم آروم بذارمش رو زمین که یهو یه قندیل از دیواره ی پشت سرم کنده شد افتاد جلو پام کُرکُ پَرم ریخت.. هیچی دیگه سریع برگشتم بالا آتیش روشن کردم.

پ.ن:
اولین بار بود یه قندیل بهم حمله میکنه!