دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

بچه محل بی تربیت رئیس جمهور

آدم تا این حد بی جنبه؟ با عصای کوهنوردی بدست از روبروی سفارت کبری ژاپن وارد خیابان کامبیز میشوم، از چندقدمی خونه ی جناب رئیس جمهور رد شده و چند دقیقه بعد وارد پارک ساسان که انتهایش پس از نیم ساعت به کوهستان میرسد، میشوم. مردی که بارها همان حوالی در حال پیاده روی دیده بودم اینبار ازم سوال میپرسه: کوه میری؟ تا کجاها میری؟ و پس از چند دقیقه گفتگو رو بطور ناگهانی و نصفِ نیمه به پایان میرسونه و خداحافظی میکنه میره. آدم انقدر بی نزاکت؟


پ.ن:

یک جا اواخر مکالمه گفتم شما رو قدیم تر ها توچال زیاد میدیدم و باید کوهنورد با سابقه و حرفه ای باشید که پاسخ داد و گفت هیچ پُخی نیستم و منم گفتم: چرا، اتفاقآ هستی. شاید بخاطر همین نارحت شد و رفت. خب من اون لحظه فکر کردم پخ چیز خوبیه و آرزوشه پخ باشه. زبان ترکی بلد نیستم در یک آن مطلب رو بگیرم متوجه بشم پخ چیز بدیه و منظور دیگه ای داشته.

ماجرای قارچ خوشمزه


قارچ خوشمزه داخل تصویر رو دیروز صبح تو عمق مسیر دره توچال دیدمش و کندمش، میخواستم ببرم تو ناهارم بریزم  ولی نشد که بشه، سنگی که با دستم گرفته بودم ازش بالا برم شکست و قارچ تو اون دستم بود، دستم ناخودآگاه قارچ رو پرت کرد هوا و به همون سرعت رعدوبرقی که قارچ از خاک در میاد، ناپدید شد. امیدوارم سمی بوده باشه و اون اتفاق سبب شده باشه قارچ گم بشه..


پ.ن:

یه چیز دیگه، تو مسیرم قعر دره خلوت توچال تو اون مه غلیظ یه گربه سیاه بود موقع بازگشت هم یه گربه مشکی دیگه تو مسیرم دیدم، باز یک کیلومتر پایینتر یه گربه سیاه دیگه بود، یعنی چی بوده؟!


اطبای سنتی در کوهستان

شمال دره توچال کنار رود دره ولنجک. دیروز


وسایل پخت و پز و خوراکی اطبای سنتی که میان کوه خیلی جالبه، داخل کتری مسی دمنوش های کاملآ طبیعی مثل گل گاوزبان دم میکنند، املت با تخم مرغ محلی، گوجه، سیر و نمک دریا داخل ماهیتابه مسی میپزند. حتی قاشقشونم از مس درست شده.



آموزش لباس شستن در کوه


لباس شستن در کوه خیلی راحته، فقط کافیه لباس رو بندازید رودخونه یه سنگ بذارید یه گوشش که آب نبرش و بعد بنشینید یه گوشه نگاش کنید تا جریان آب تمیزش کنه، اگر هم جریان آب یهو تند شد لباس رو آب برد سریع چهار نعل بدویید دنبالش بیارید بذارید سر جاش. 


پ.ن:

ماجرا از این قراره که فردا میخواستم برم کوه، دوستم دیشب زنگ زد گفت امروز بریم، بنابراین وقت نشد پیراهن مخصوص کوهم رو بشورم گذاشتمش تو کیسه آوردمش اینجا بشورمش. الان تو آبه داره تمیز میشه بعد پهنش میکنم شاخه درخت خشک بشه تا دوستم برسه خشک شده، از اون پیرهنای نخیِ که زود خشک میشه اطو هم نمیخواد.



مسابقه جن، پرنده، شغال و روباه


عکس شماره 1


عکس شماره 2


عکس شماره 3


عکس شماره 4


عکس شماره 5


عکس شماره 6


عکس شماره 7


عکس شماره 8
یکی از برنامه های این ماهم کمپینگ سه روزه داخل دره غربی توچال بود، این دره جانوران و موجوداتی مثل جن، پرنده، شغال و روباه داره، نیمه شبِ یکی از این شب ها چند ساعت مانده به صبح یکی از چهار موجود مزبور از بیخ گوشم رد شد و  منو حسابی ترسوند، هرکی بتونه حدس بزنه کدومشون بود بعنوان جایزه یه کتاب در مورد کوهنوردی و یا یک فنجان قهوه و ناهار تو همین دره غربی توچال مهمون من.

پ.ن:
در مسابقات قبلی ناهار برای برنده نیمرو سرو شد خلاصه تو انتخابی که بین کتاب و قهوه با ناهار میکنید بیشتر دقت کنید!