دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

ایکاش نیروی جاذبه خورشید تموم بشه!


دانشمندان میفرمایند: اگر نیروی جاذبه خورشید نباشد زمین در خط مستقیمی با سرعت ۳۰ کیلومتر بر ثانیه به حرکت خود در فضای بیکران ادامه خواهد داد.


پ.ن:

ایکاش زودتر نیروی جاذبه خورشید تموم بشه، بریم تو  فضای بیکران دُر دُر کنیم. من کهکشان زن برزنجیر یا همون  آندرومدا پیاده میشم، شما هم هرجا دوست داشتید برید.. ایشالا برید تو سیاهچاله! 




درخشش خورشید در آسمان آبی امروز

شکر خدا هوای امروز تهران از صبح بخاطر وزش طولانی مدت باد کاملآ پاک شده، آسمان آبی تر از همیشه و خورشید هم درخشنده تر و زیباتر از روز های قبل است. عکس بالا رو چندساعت قبل، وقتی زیر نور خورشید افقی شده بودم و آفتاب میگرفتم، انداختم.



آدرس کیهانی ما

آدرس کیهانی ما از پایین به بالا:
جهان هستی، ابرخوشه کهکشانی لانیکیا، ابرخوشه کهکشانی سنبله، گروه محلی کهشان ها، کهکشان راه شیری، بازوی شکارچی کهکشان راه شیری، منظومه خورشیدی و بالاخره ۱۵۰ میلیون کیلومتر دورتر از خورشید زمین زیبا و کوچک ما که در برابر اقیانوس عظیم کیهانی قطره ای بیش نیست.

پ.ن:

این آدرس کیهانی صرفآ جهت اینست که بدانیم کجای جهان هستی واقع شده ایم و لزومی ندارد برای قبض برق و غیره و یا برای آدرس دادن به پیک ها و آشنایان از این نوع آدرس دهی استفاده کنیم.


آبروریزی در توچال!

آبروریزی شد! صبح زود پاشدم رفتم توچال ساعت ۷:۳۰ رسیدم ایستگاه ۲، رفتم رو نیمکت روبروی خورشید نشستم آفتاب بگیرم که یکهو دختری حدودآ بیست و پنج ساله با فقط یه مدل تاپ خیلی لختی و لگ از پاکوب زیر نیمکت اومد بالا، اولش فقط یک لحظه اونم از دورتر دیدمش با خودم میگفتم نگاه نمیکنم، نگاه نمیکنم، سرمو پایین گرفته بودم، نگاه نمیکنم، نگاه نمیکنم.... که یکهو به نیم متریم رسید نشد نگا نکنم زیر چشمی یطور خیلی تابلو و یا شایدم یجور خیلی مسخره نگاش کردم! فکر میکنید چی شد؟ از خنده منفجر شد و رفت پشت سرم تو جمعیت سه چهار نفری کوهنوردای ایستگاه ۲ که یکیشون ظاهرآ دوست پسرش بود بلند بلند میخندید بهشون گفت زیر چشمی نگام کرد! بر نگشتم ببینم اما احتمالآ با دست داشته منو به بقیه نشون میداده.


پ.ن:
گفتم نگا نکنما، اَه.