دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

زندگی بهتر از مرگِ!

حاج آقا اسپار اونیه که رو گاری نشسته، جیم هم ایستاده


تو فیلمِ مردی از رودخانه برفی، پدر جیمِ جوان بر اثر حادثه ای مرحوم میشه و کنار مادرش دفنش میکنن، پس از مراسم ساده ختم، جیم به دوستِ پدرش اسپار (اسکرین شات بالای متن)، میگه:


جیم: یکی میگفت با مرگ، به هم رسیدن

اسپار: خرافاته

جیم: ولی فکر قشنگیه اسپار

اسپار: واسه دلخوش کردن بازمانده ها و احمقها!

اسپار: زندگی بهتر از مرگِ جیم...

پ.ن:
به نظرم اسپار درست میگه خرافاته، نامردیه دهن عموم و دائیم، هم اینجا سرویس بشه و هم اونجا!

بالاخره ازدواج!

 از آنجا که ازدواج اگر عاقلانه انجام بگیره امری بسیار خیر و نیکوست و برکت میده به زندگی و نیمی از ایمان رو کامل میکنه و سبب شادی دلهای بسیاری میشه و زندگی رو هدفمند تر و پربارتر میکنه پاشدم رفتم برای مرغ عشقم که اگه یادتون باشه ۱۰ ماه قبل از بالکن اومده بود داخل، زن گرفتم. خودش آبیه و خانمش سبزو زرد، وقتی آوردمش، تو یه اتاق دیگه آزادش کردم خودش پاشد رفت پیش مرغ عشق آبیه. از اینجا ببعدش خیلی جالب بود مرغ عشقی که بزور تو ظرف آب حمومش میرفت تا دید یه مرغ عشق ماده اومده بمدت ۱۰ دقیقه رفت تو آب خودشو شست و تیپ زد حسابی، طوری که پر های سفید دورگردنش سفید تر شده پف کرده. خوشبختانه مرغ عشق جدیده هم پسندیدش و سریع با همدیگه جفت شدن.. ازدواجشون ازدواج ساده ای بود، مهریه ۱۲ کیلو ارزن و هفت تخم و تخم کتان و جهیزیه هم یدونه از این چوبای گرد بلند که میشینن رووش.. ازدواج ساده به این میگن یاد بگیرید نصف شماس!


پ.ن:

اگه عنوان این پست باعث شد فکر کنید خودم ازدواج کردم و بعد دو دستی زدید تو سرتون و گفتید ای بابا این شوهر بالقوه هم که پرید، عذرخواهی نمیکنم حقتونه!


مسئله اینست!

سقراط میفرماید: برای ازدواج، تلاش کن. اگر همسرت خوب باشد، خوشبخت می شوی و اگر همسرت بد باشد، فیلسوف می شوی. 


پ.ن:

اگر درست تفسیر کرده باشم این پند حکیم سقراط صحیح نیست. چون، نه دایی جانم فیلسوف شد و نه عموی نازنینم، تنها نقطه ی مشترک جفتشون پاره شدنه!