دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

چرا کامنتدونی وبلاگمون رو زیاد چک میکنیم؟!

واقعآ دنبال چی میگردیم؟ منتظر کی هستیم؟! فکر کنم دنبال این نوع کامنت ها باشیم که زیاد از بخش مدیریت وبلاگ، نظرات رو چک میکنیم:


انتظار آقایون:

سلام سارینا خانوم هستم نیمه ی گمشده ی شما و بسیار زیبا و تو دل برو،  خواستم ببینم اگر زحمت نمیشود خدمت برسم و پاهایتان را داخل تشت شیر ولرم ماساژ بدهم، اگر هم مرحمت فرمائید و اجازه بدهید کف پایتان را ماچ نمایم ممنون میشوم.


انتظار خانوما:

با سلام، اینجانب انریکه ایگلسیاس تک فرزند و دارای خودروی شاسی بلند، عاشق و مجنون و نیمه ی گم به گور شده شما هستم. از غم دوری شما خاک به سر شده ام. بزرگواری فرمائید و این زن ذلیل بالقوه را به غلامی پذیرفته تا بالفعل شده و مراتب چاکری نوکری خود را تمام و کمال به شما شاهزاده خانوم خوشگل ابراز نمایم. عروسکِ قصه ی من پیشاپیش سپاس.


پ.ن:

اگه ماجرا از این قرار نیست، پس چیه؟


نظرات 10 + ارسال نظر
احسان پنج‌شنبه 9 فروردین 1397 ساعت 22:54

اره اونم میتونه باشه،
اصلا وقتی با گوشی میام اینجا میبینم مدیریت وبلاگ آبی شده عنان از کف میدم، خشک ها رو پاره میکنم از خودم بیخود میشم

حالا اینکه خوبه مورد داشتیم دیده کامنت جدید اومده هول شده زده حذفش کرده

سارا جمعه 10 فروردین 1397 ساعت 01:03

حالا شاید شما اقایون انتظارتون این باشه. در مورد شخص تو میدونم که هرگز سنگر وبلاگ رو رها نمیکنی تا کامنتای منو بخونی
من فکر میکنم بیشتر دوست داریم ارتباطمون رو با ادمای وبلاگی از دست ندیم چون اکثرمون معتقدیم وبلاگیا نسبت به مجازیای فیسبوک و تلگرام و اینستا و‌‌‌... ادمای سالم تری هستن اینجا کسی فحش نمیده کسی حرفای حال بهم زن نمیزنه کسی از زندگی لاکچریش و از عن کردنش عکس و ویدیو نمیذاره. دوم اینکه دوس داریم نظر دیگران رو درمورد حرفامون دغدغه ها علایقمون بدونیم:)
:: چرا برام نوتیف نمیاد؟-_-

و شاید هم هر جا چراغی روشن است از ترس تنها بودن است. وبلاگ رو رها نمیکنم چون دو ماه پیش تلگرامِ سَقَط شده رو دیلیت کردم و تو هیچ شبکه اجتماعی دیگه هم فعال نیستم. اونجاها مطالب مرده به دنیا میان! ولی وبلاگ نه، پست های بدرد بخور تو گوگل بایگانی میشن و زنده هستند و در نتیجه مفید و در دسترس خیلیا. و درسته اون شبکه های اجتماعیِ بدرد نخور فقط برای پز دادن و هدردادن وقت و خالی کردن عقده ها با پز دادن و فحاشی کردن خوبن. شاید بجای نوتیف برات تف میاد

احسان جمعه 10 فروردین 1397 ساعت 01:22


اینا همه روان شناسی شدست به خدا! کتاب قدرت عادت رو بخون‌. همین که وقتی یکی‌کامنت میزاره با رنگ قرمز نشون داده میشه، یه جوری آدمو معتاد میکنه تا فقط اینجا باشه. من که زندگی ندارم به شخصه!!!

فکر نکنمااا از بی هدفی شاید باشه. برای مثال دو تا از وبلاگ نویسا بودن که ازدواج کردن و هدف دار شدن و بعد تمامآ مفقودالاثر شدن..

سارا جمعه 10 فروردین 1397 ساعت 01:30

متولد پرتقال اخه؟:))))))) الان دیدمش:)))) باز خوبه نزدی متولد پرتقال گندیده:/

ایرادی داره؟ به این خوبی اگه اون رو میزدم تقصیر خودت بود

سارا جمعه 10 فروردین 1397 ساعت 02:08

ینی نقش هویج رو توی کانالم ایفا میکنی؟ منو باش حرفامو با کی به اشتراک میذارم کمتر کسی دنبال مطالب بدردبخوره. بیشتر دنبال فان و خنده ن مردم. اینستا که افتضاحه. من هربار که چشمم به پیج محسن افشانی میفته تا چند روز در بستر بیماری میفتم و فقط عق میزنم اخه جالبش اینه تف هم نمیاد اگه تف میومد با دو تف جواب میدادم. هیچی نمیاد:/

اِ راست میگیا یادم رفته بود یه کانال داشتی.. دیگه نیستم فقط به وبلاگت میام سر میزنم.. درسته، خیلی علاف شدن مردم ولگردی خیابونی جاش رو داده به ولگردی های اینستایی تلگرامی. خدا رو شکر تو اینستا هیچوقت فعال نبودم کل فعالیتم تو اینستا یکی دو ساعت هم نمیشه. مشکل از بلاگ اسکای باید باشه یه چیزیش شده.

احسان جمعه 10 فروردین 1397 ساعت 02:10

خب اونم fairytale میتونه برا خودش باشه دیگه!!
فرض کن دو نفر تو وبلاگ همو میبینن، عاشق هم میشن، دل میگن غلوه میشنون، بعد میرن حضوری همو میبینن، بعد هم ازدواج و ...‌
اصولا اینجا شاید راحتتره این کارا چون تو تلگرام و ... کلا پیش‌فرض اینه که طرف داره مزاحمت میشه و سریع بلاکت میکنه.
ولی اینجا نه، اکثرا همه با خود واقعیشون اومدن و مینویسن.

نه اون مورد ازدواج دو نفر وبلاگ نویس مجزا بودن بیرون از اینترنت با همسراشون آشنا شدن و همسراشون هم وبلاگ نویس نبودن. شاید سختی های زندگی مشترک و مشغله زیاد باعث شد وبلاگ نویسی رو رها کنن و دیگه نیان.
از این ماجرایی که تعریف کردی میشه دویست سیصدتا فیلم هندی ساخت

احسان جمعه 10 فروردین 1397 ساعت 10:06

خخخخخخخ
عاقبت به خیر بشیم هممون!

ایشالا

.... یکشنبه 12 فروردین 1397 ساعت 15:46

جدی دنبال چی می گردیم؟! خود من بس که میومدم مدیریت وبلاگ، کلا یه مدت نظرات رو بسته بودم.

شاید دنبال تنها نبودن، محبت و عشق..
یکی از دلایلش میتونه احساس تنهایی باشه..

Baran یکشنبه 19 فروردین 1397 ساعت 17:20 http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام و درود برشما آقای همسایه عزیز
احوال تون چطوره؟ان شاءالله خوب باشین و خوش

سلام و صلوات بر آل طاهرین و بر شما. خوبم به شرطی که دوستانم هم خوب باشن
شمام انشاءالله شادوسلامت باشید

بهار یکشنبه 3 تیر 1397 ساعت 00:24 http://likespring.blogsky.com

دیگه دور و زمونه این مخ زنی ها گذشته...چند سال پیش که تنور داغ بود باید نونو میچسبوندیم که از غافله عقب موندیم....ملت زدن و بردن

آره واقعآ الان تنور سرد شده که هیچ سوکس هم داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد