دست نوشته ها
دست نوشته ها

دست نوشته ها

آدمیزاد انقدر خنگ؟

پسره رفته فروشگاه افق کوروش دختر پشت صندوق قبل از تحویل فیش گفته شماره موبایلتونو لطف کنید اینم شماره داده بعد رفته خونه موبایلشو تا صبح بغل کرده منتظر تماس دختر خانم مذکور شده!، خلاصه هفته بعدش دوباره رفته خرید اینبار یه دختر خانم دیگه بوده باز شماره ازش خواستن اینم گفته دیگه شماره نمیدم آدمو سرکار میذارید زنگ نمیزنید!!


پ.ن:

برای جلوگیری از سوء تفاهم بهتره موقع گرفتن شماره از مشتری ها یه توضیح کوتاه هم اضافه کنید مثلآ بگید شماره برای ارسال تخفیف ها بدید..



نظرات 18 + ارسال نظر
... دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت 19:51

پسر است دیگر

Sara سه‌شنبه 31 مرداد 1396 ساعت 01:11

من گاهی وقتا که دیرم میشه با اژانس محلمون میرم سر کار. خیلی اتفاقی دوبار پشت هم یه راننده که پسر جوونی بود رو فرستادن
دفه دوم وقتی پیاده میشدم گفت خانوم جسارتا یه سوال دارم گفتم بفرمایید
گفت شما به من علاقه ای داری
من دیگه اون آدم سابق نشدم
ولی اون خانومه هم کارش درست نیس که با احساسات پسر مردم بازی کرده

چه راننده آژانس جو زده ای:خند:
کدوم بازی کدوم احساسات صندوقدار شماره موبایل همه رو میگیره با صفحه کلید صندوق وارد سیستم میکنه برای ارسال اس ام اس تخفیف ها

Sara سه‌شنبه 31 مرداد 1396 ساعت 10:52

ها فک کنم هر خانومی سوار ماشینش میشد این پیش خودش رویاپردازی میکرد
خب بگه برای تخفیف شماره میگیره که پسر مردم حیرون و خواب زده نشه

وای فکرشو بکن یارو بیماری روانی پارافیلیای یادگارخواهی هم داشته باشه برداره اون قسمت از روکش صندلی ماشین که رووش نشسته بودی رو قیچی کنه قاب کنه بزنه دیوار خونش

Sara سه‌شنبه 31 مرداد 1396 ساعت 17:29

نه این راننده ها خیلی به ماشیناشون علاقه دارن اونم که اصن دلش نیومده بود روکش صندلیو در بیاره
بنظرم هر روز میگیره اون قسمتی که من نشسته بودم رو بغل میکنه میبوسه و قربون تصدقش میره

یه زیپ هم به روکش صندلی میدوخت هی بازوبستش میکرد اگه یه لنگه جورابتو جا میذاشتی جالب میشد، جورابو میکشید رو سرش پشت فرمون نفس عمیق میکشید بعد از یه مدت هم ورشکست میشد مسافرا میترسیدن تو ماشینش بشینن فکر میکردن دزده

Sara سه‌شنبه 31 مرداد 1396 ساعت 18:37

خوشم اومد نیما. خیلی نکته بینی

غریبانه سه‌شنبه 31 مرداد 1396 ساعت 19:56

نکنه خودت بودی؟

خنگول خودتی

غریبانه پنج‌شنبه 2 شهریور 1396 ساعت 20:04

سلام سارا کجایی وبت نیستی انگاری

بهار شنبه 4 شهریور 1396 ساعت 15:35 http://likespring.blogsky.com

اوخییییی

:خند::خند:

Sara یکشنبه 5 شهریور 1396 ساعت 00:26

سلام غریبانه. عزیزم دیگه نمی نویسم:)

ظاهرآ تو وبلاگ سارا فضولی میکردن اذیت میکردن برا همین دیگه نمینویسه. بعضی مطالبش +۱۸ بود یه کم، بی جنبه هم که زیاده.

Sara دوشنبه 6 شهریور 1396 ساعت 18:16

آره درست میگه نیما. و مناسب سن بعضیا نبود

غریبانه یکشنبه 12 شهریور 1396 ساعت 08:28

هر جا هستی سلامت باشی سارا
نیما عکس پسرمو دیدی؟

وای ماشاءالله [شکلک اسفند دود کردن] خدا حفظش کنه خیلی نازه

غریبانه چهارشنبه 5 مهر 1396 ساعت 12:49

ممنون

بهار جمعه 7 مهر 1396 ساعت 23:48 http://likespring.blogsky.com

چرا نمینویسی پس؟خوبی؟کوجاهایی؟بازم کوه؟

چقدر دلم میخواد بنویسم
موقعی خوبم که دوستان وبلاگ نویسمم خوب باشن
بله کوهم

Sara دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت 11:03

نیما از شبِ کوهستان فیلم بذار. اگه برگا زرد و نارنجی شدن ازونام بذار اگه میشه
کوه تو پاییز خیلی قشنگ تر میشه

بیشتر عکس دارم تا فیلم باشه چندتا خوشگلشو میذارم وبلاگم،از برگا هم عکس گرفتم امروز یادم باشه اینا هم بذارم. آره خیلی مسحور کننده میشه تو پاییز عاشق مه های پاییز زمستونم.

بهار دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت 23:00 http://likespring.blogsky.com

به به...چه جای خوبی هستی.الان حتما باید هیتر همرات باشه.البته اگه هوای اونجا عین اینجا سرد باشه...که احتمال زیاد شبها سرد باشه.آخ که چه کیفی میده ...حسودیمان آمد

جاش خوبه ایشالا بهتریناش قسمت شما هم بشه. سرد شده ولی زیاد اینجور جاها بمونی مقاوم میشی، یکی دوماه دیگه خیلی سرد میشه که باید هیزم جمع کنم.

Sara یکشنبه 16 مهر 1396 ساعت 10:13

غریبانه دوشنبه 22 آبان 1396 ساعت 07:24

نظرسنجی جالبی بود...من گزینه اخروزدم جهت شوخی

ببخشید مگه من با شما شوخی دارم

... چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت 11:06

چرا نیستی خب

به طور نامحسوس هستم ولی نمینویسم انگار دوباره وبلاگ بند شدم. خودت کجایی؟ اِ
اصلآ کی یی یو؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد